در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان انیمه‌ای تنفس طوفان/ typhoon breath_ پارت ۲۲:

۴ نظر گزارش تخلف
♦aDeRyAn♦
♦aDeRyAn♦

شین دستمو از پشت گرفته بود و نمیزاشت برم...
س نفس کشیدن داشت برام سخت میشد... به سختی گفتم+و.ولم.کن... چ.یکار.میک.نی؟
یه ابروشو بالا انداخت-چی شد خانم قوی؟ جا زدی؟ هنوز ۲ دور دیگه مونده!! زود باش...بیا با هم تمومش کنیم..!
+نم.یتونم..اس.پری..ام..توکی.فمه..باید...
-اسپری؟ چرا یواش حرف میزنی؟ باید چی؟
اون لحظه...فقط دعا میکردم یه نفر نجاتم بده...یه نفر...منو از دست اون شمربن‌ذلجوشن! نجات بده!...
یهو یوما اومد نزدیکمون-آدرین...دایجوبو؟(مترجم: حالت خوبه؟)
به زور نفس میکشیدم...داشتم میفتادم که یوما داییمو صدا کرد-نیشیمیا‌گوجی...آنو...آدرین..انگار حالش خوب نیس!!
داییم سریع اومد سمت من-آدرین...خوبی؟ آدرین!!
زیر بغلمو گرفت و منو برد نزدیک کیفم...به زیپ پشتی کیفم اشاره کردم...زیپش رو باز کرد و اسپری‌ام رو بیرون آورد و چن بار تو دهنم زد...یه نفس عمیق کشیدم...
+آ.آریگاتو(مترجم:م.ممنون) دایی...ههه..
بچه ها دورم جمع شده بودن...البته همشوپ به جز شین!
یوما-آدرین...خوبی؟
یوتا-دایجوبو؟
یوکی-چت شد یهو؟
دراز-فک کردم از دس رفتی!!
خندیدم+نترس..مال بد بیخ ریش صاحبشه...تا خودم با دستای خودم کفنت نکنم و حلوا خرمای چهلمتو نخورم،نمیمیرم!
یوما-ادرین...تو...مشکل تنفسی داری؟
+آره خب...راستش من آسم دارم...
دراز-آسم داری و اینقد بازیت خوبه؟
+بیماریم هیچ محدودیتی برام ایجاد نمیکنه...دیدی که یه سره ۴۸دور دویدم!! اگه اسپری م رو زودتر میزدم...تا۱۰۰ دور رو میرفتم...
یوما-آدرین تو فوق‌العاده ای...واقعا دختری مث تو زده رو دست ما!
+معلومه... خب.. برم به ادامه جریمم برسم...
دایی-اگه حالت خوب نیس نمیخاد بری..
+نترس دایی جونم...خوبم...
دایی-پس دیگه منو اینجوری نترسون...
+چشممممم...
رفتم و دویدم...بعد از تموم شدن جریمم سر و صورتمو با حوله خشک کردم...دایی صدام زد که برم و اسپک بزنم...
****************************
ادامه از زبان شین:
چیش...دختره‌ی احمق...با خودش چه فکری کرده که اومده تو کلوب ما؟؟ هه...نه تنها ضعیفه،بلکه نمیتونه حتی نَفَسِش هم کنترل کنه...حالم از آدمایی که ادای قوی هارو در میارن به هم میخوره...
صورتمو با حوله خشک کردم...یوما یه بطری آب گرفت تو حلقم و گفت-خسته نباشی دلاور...اول سالی خوب ترکوندیا!
+یوما بی زحمت خفه شو...
بطری رو از دستش گرفتم و یکم آب خوردم...

نظرات (۴)

Loading...

توضیحات

رمان انیمه‌ای تنفس طوفان/ typhoon breath_ پارت ۲۲:

۱۰ لایک
۴ نظر

شین دستمو از پشت گرفته بود و نمیزاشت برم...
س نفس کشیدن داشت برام سخت میشد... به سختی گفتم+و.ولم.کن... چ.یکار.میک.نی؟
یه ابروشو بالا انداخت-چی شد خانم قوی؟ جا زدی؟ هنوز ۲ دور دیگه مونده!! زود باش...بیا با هم تمومش کنیم..!
+نم.یتونم..اس.پری..ام..توکی.فمه..باید...
-اسپری؟ چرا یواش حرف میزنی؟ باید چی؟
اون لحظه...فقط دعا میکردم یه نفر نجاتم بده...یه نفر...منو از دست اون شمربن‌ذلجوشن! نجات بده!...
یهو یوما اومد نزدیکمون-آدرین...دایجوبو؟(مترجم: حالت خوبه؟)
به زور نفس میکشیدم...داشتم میفتادم که یوما داییمو صدا کرد-نیشیمیا‌گوجی...آنو...آدرین..انگار حالش خوب نیس!!
داییم سریع اومد سمت من-آدرین...خوبی؟ آدرین!!
زیر بغلمو گرفت و منو برد نزدیک کیفم...به زیپ پشتی کیفم اشاره کردم...زیپش رو باز کرد و اسپری‌ام رو بیرون آورد و چن بار تو دهنم زد...یه نفس عمیق کشیدم...
+آ.آریگاتو(مترجم:م.ممنون) دایی...ههه..
بچه ها دورم جمع شده بودن...البته همشوپ به جز شین!
یوما-آدرین...خوبی؟
یوتا-دایجوبو؟
یوکی-چت شد یهو؟
دراز-فک کردم از دس رفتی!!
خندیدم+نترس..مال بد بیخ ریش صاحبشه...تا خودم با دستای خودم کفنت نکنم و حلوا خرمای چهلمتو نخورم،نمیمیرم!
یوما-ادرین...تو...مشکل تنفسی داری؟
+آره خب...راستش من آسم دارم...
دراز-آسم داری و اینقد بازیت خوبه؟
+بیماریم هیچ محدودیتی برام ایجاد نمیکنه...دیدی که یه سره ۴۸دور دویدم!! اگه اسپری م رو زودتر میزدم...تا۱۰۰ دور رو میرفتم...
یوما-آدرین تو فوق‌العاده ای...واقعا دختری مث تو زده رو دست ما!
+معلومه... خب.. برم به ادامه جریمم برسم...
دایی-اگه حالت خوب نیس نمیخاد بری..
+نترس دایی جونم...خوبم...
دایی-پس دیگه منو اینجوری نترسون...
+چشممممم...
رفتم و دویدم...بعد از تموم شدن جریمم سر و صورتمو با حوله خشک کردم...دایی صدام زد که برم و اسپک بزنم...
****************************
ادامه از زبان شین:
چیش...دختره‌ی احمق...با خودش چه فکری کرده که اومده تو کلوب ما؟؟ هه...نه تنها ضعیفه،بلکه نمیتونه حتی نَفَسِش هم کنترل کنه...حالم از آدمایی که ادای قوی هارو در میارن به هم میخوره...
صورتمو با حوله خشک کردم...یوما یه بطری آب گرفت تو حلقم و گفت-خسته نباشی دلاور...اول سالی خوب ترکوندیا!
+یوما بی زحمت خفه شو...
بطری رو از دستش گرفتم و یکم آب خوردم...