در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان شب خون پارت سوم

~Fm~ ( به دلیل مدرسه ها نیستم رد نزنید ممنون)
~Fm~ ( به دلیل مدرسه ها نیستم رد نزنید ممنون)

تو راه یه اهنگ گزاشت که خودش خونده بود آخه آق داداش ما خوانندس
من _ اه خاموشش کن سرم رفت با اون صدای زاقارتت ! کاکرو اگه اینطوریه پس چرا هروقت میخوای بخوابی بهش گوش میدی؟؟
من _ چی کی گفته اصلا .
کاکرو ،_ اون بار که هندزفریت رو فراموش کردی برداری از رو گوشیت فهمیدم ^~^
من _ فضول یاد نگرفتی تو حریم خصوصی دیگران دخالت نکنی .
کاکرو _ تو هم این چیزا حالیته اصلا !!
من _پ ن پ تو فقط میدونی .

حدودا 45 دقیقه با کل کل گذشت و ما رسیدیم .

پیاده شدیم و به دفتر مدیر رفتیم بعد از معرفی مدیر گفت که به کدوم کلاس بزن و با معلم اون کلاس هماهنگ کرد .
کاکرو _ پس من می رم دیگه خانوم کوچولو

چی گفتی نردبون مردنی !! بسلامتی

کاکرو _ همون که شنیدی .
من _ خب خب دیرم شد سایونارا (خدا حافظ )
کاکرو_ سایونارا
رسیدم دم کلاس در زدم سنسه ( معلم)
بفرمائید ، در رو باز کردم و وارد شدم ...
سنسه من رو به بقیه معرفی کرد و روبه من گفت
لطفا تو هم خودت رو معرفی کن !! من _ چشم ، بعد رو به بچه‌ها کردم و گفتم :« بچه ها من سومیساوا هیکاری هستم یوروشگونه گای شیماس ( از آشنایی با شما خوشبختم) لطفا من رو هم مثل خودتون ببینید و با من راحت باشید سنسه _ لطفا برو و روی اون صندلی بشین من _ چشم سنسه
ولی یه سوال دارم؟

بفرمائید !
من _ چرا صندلی های اینجا دو نفرس ؟؟؟
سنسه _ این دبیرستان یه رسمی داره با قرعه کشی هردو نفر باهم زوج میشن و روی یه صندلی دو نفره میشینن .
من _ ناروهدو ( که اینطور ) ولی چرا ایشون تنهاست منظورم اونیع که قراره کنارش بنشینم
سنسه _ راستش بعد از قرعه کشی کازوما ساما تنها باقی موند برای همین اون تنهاست اما الان که شما اومدین می تونید کنار ایشون بنشینید .

من _ک.. که اینطور ! بدن داشت میلر زید امکان نداره که اون پسر عموی دومم کازوما باشه ن..نه .

سنسه _ چی شده ؟؟ هیکاری چان ؟؟؟ خوبی ؟؟
من _ا..آره مشکلی نیست اون اصلا حواسش به کلاس نبود سرش تو کتاب بود آروم با اینکه پاهام میلر زید رفتم و کنارش نشستم و سلام کردم اما هیچی متوجه نشد....

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

رمان شب خون پارت سوم

۱۰ لایک
۰ نظر

تو راه یه اهنگ گزاشت که خودش خونده بود آخه آق داداش ما خوانندس
من _ اه خاموشش کن سرم رفت با اون صدای زاقارتت ! کاکرو اگه اینطوریه پس چرا هروقت میخوای بخوابی بهش گوش میدی؟؟
من _ چی کی گفته اصلا .
کاکرو ،_ اون بار که هندزفریت رو فراموش کردی برداری از رو گوشیت فهمیدم ^~^
من _ فضول یاد نگرفتی تو حریم خصوصی دیگران دخالت نکنی .
کاکرو _ تو هم این چیزا حالیته اصلا !!
من _پ ن پ تو فقط میدونی .

حدودا 45 دقیقه با کل کل گذشت و ما رسیدیم .

پیاده شدیم و به دفتر مدیر رفتیم بعد از معرفی مدیر گفت که به کدوم کلاس بزن و با معلم اون کلاس هماهنگ کرد .
کاکرو _ پس من می رم دیگه خانوم کوچولو

چی گفتی نردبون مردنی !! بسلامتی

کاکرو _ همون که شنیدی .
من _ خب خب دیرم شد سایونارا (خدا حافظ )
کاکرو_ سایونارا
رسیدم دم کلاس در زدم سنسه ( معلم)
بفرمائید ، در رو باز کردم و وارد شدم ...
سنسه من رو به بقیه معرفی کرد و روبه من گفت
لطفا تو هم خودت رو معرفی کن !! من _ چشم ، بعد رو به بچه‌ها کردم و گفتم :« بچه ها من سومیساوا هیکاری هستم یوروشگونه گای شیماس ( از آشنایی با شما خوشبختم) لطفا من رو هم مثل خودتون ببینید و با من راحت باشید سنسه _ لطفا برو و روی اون صندلی بشین من _ چشم سنسه
ولی یه سوال دارم؟

بفرمائید !
من _ چرا صندلی های اینجا دو نفرس ؟؟؟
سنسه _ این دبیرستان یه رسمی داره با قرعه کشی هردو نفر باهم زوج میشن و روی یه صندلی دو نفره میشینن .
من _ ناروهدو ( که اینطور ) ولی چرا ایشون تنهاست منظورم اونیع که قراره کنارش بنشینم
سنسه _ راستش بعد از قرعه کشی کازوما ساما تنها باقی موند برای همین اون تنهاست اما الان که شما اومدین می تونید کنار ایشون بنشینید .

من _ک.. که اینطور ! بدن داشت میلر زید امکان نداره که اون پسر عموی دومم کازوما باشه ن..نه .

سنسه _ چی شده ؟؟ هیکاری چان ؟؟؟ خوبی ؟؟
من _ا..آره مشکلی نیست اون اصلا حواسش به کلاس نبود سرش تو کتاب بود آروم با اینکه پاهام میلر زید رفتم و کنارش نشستم و سلام کردم اما هیچی متوجه نشد....