سالگشتگی
دوستت دارم
بی آنکه بخواهمت
سالگشتگی ست این؟
که به خود بپیچی ابر وار؟
بغری، بی انکه بباری؟
سال گشتگی ست این؟
که بخواهی اش
بی آنکه بیفشاریش؟
سالگشتگی ست این؟
خواستنش
تمنای هر رگ
بی آنکه در میان باشد
خواهشی حتی؟
نهایت عاشقی ای ست این؟
آن وعده دیدار در فراسوی پیکرها؟
|شاملو|
نظرات