در حال بارگذاری ویدیو ...

با پرروریی تمام... من برگشتم:) (کپشن لطفا..)

✙Blue Sun✙
✙Blue Sun✙

عام... سلام!
خب... اول از همه باید بگم که خیلی احساس مزخرفی نسبت به خودم دارم که اینهمه مدت نبودم و جوابتونو ندادم... واقعا نامردی بود، حتی اگه در شرایط مزخرفی بودم...
همه کامنت‌هارو جواب دادم... البته بعید میدونم اکثرشون به دست صاحباشون برسن... بیشتر از یه ساله که نبودم و تقریبا جواب هیچکسیو ندادم... یه سال! خیلیه...
با اینحال من جواب همه رو دادم، و برگشتم تا بگم
من سه ماه دیگه با هاش میام:) میدونم دیره... میدونم خیلی از اونایی مه میخوندنش احتمالا دیگه نباشن... اما خواسته قلبی من نوشتنشه، کاری که یه سال به دلایل زیادی نمیتونستم انجامش بدم... تمام این یه سال شرمنده خواننده های داستان بودم و از طرفی توی ذهنم با شخصیتای داستانم زندگی کردم... من برمیگردم:)
متاسفم که انقدر دیر شد... ولی من قطعا انجامش میدم، من قول داده بودم...
ولی، دم شما گرم ناموصا:)))) خیلی باعث دلگرمیه که میدیدم کامنتا انقد زیادن... معذرت میخوام بابت غیب شدنم، ولی دلایل خودمو داشتم...
میخواستم بگم خیلی بیشتر از خیلی دلم برای شما و نوشتن تنگ شده...
حس میکنم همچی اینجا خاک خورده... ولی درستش میکنم=)
من هاش رو ادامه میدم... سنگم از اسمون بباره، ده سالم بگذره... ادامه میدمش و تمومش میکنم... حتی اگه یه نفر هم نخونه بازم مینویسم،چون قول دادم و بهش عمل میکنم،
سه ماه دیگه خواهم آمد:) نمیدونید چقدر منتظرش بودم...
آیا کسی هست؟ میشه یکی بیاد و بگه هنوز منو یادشه؟ نبودنم قابل بخششه؟

نظرات (۱۰۷)

Loading...

توضیحات

با پرروریی تمام... من برگشتم:) (کپشن لطفا..)

۲۷ لایک
۱۰۷ نظر

عام... سلام!
خب... اول از همه باید بگم که خیلی احساس مزخرفی نسبت به خودم دارم که اینهمه مدت نبودم و جوابتونو ندادم... واقعا نامردی بود، حتی اگه در شرایط مزخرفی بودم...
همه کامنت‌هارو جواب دادم... البته بعید میدونم اکثرشون به دست صاحباشون برسن... بیشتر از یه ساله که نبودم و تقریبا جواب هیچکسیو ندادم... یه سال! خیلیه...
با اینحال من جواب همه رو دادم، و برگشتم تا بگم
من سه ماه دیگه با هاش میام:) میدونم دیره... میدونم خیلی از اونایی مه میخوندنش احتمالا دیگه نباشن... اما خواسته قلبی من نوشتنشه، کاری که یه سال به دلایل زیادی نمیتونستم انجامش بدم... تمام این یه سال شرمنده خواننده های داستان بودم و از طرفی توی ذهنم با شخصیتای داستانم زندگی کردم... من برمیگردم:)
متاسفم که انقدر دیر شد... ولی من قطعا انجامش میدم، من قول داده بودم...
ولی، دم شما گرم ناموصا:)))) خیلی باعث دلگرمیه که میدیدم کامنتا انقد زیادن... معذرت میخوام بابت غیب شدنم، ولی دلایل خودمو داشتم...
میخواستم بگم خیلی بیشتر از خیلی دلم برای شما و نوشتن تنگ شده...
حس میکنم همچی اینجا خاک خورده... ولی درستش میکنم=)
من هاش رو ادامه میدم... سنگم از اسمون بباره، ده سالم بگذره... ادامه میدمش و تمومش میکنم... حتی اگه یه نفر هم نخونه بازم مینویسم،چون قول دادم و بهش عمل میکنم،
سه ماه دیگه خواهم آمد:) نمیدونید چقدر منتظرش بودم...
آیا کسی هست؟ میشه یکی بیاد و بگه هنوز منو یادشه؟ نبودنم قابل بخششه؟