در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان «من و داداشیم» پارت ۶۵

۲ نظر گزارش تخلف
_Pishi_
_Pishi_

#چشمامو باز کردم..من کجام؟؟..آها خونه نازنینم..ساعت چنده؟؟..به اطراف نگاهی انداختم..چه عجب یه ساعت پیدا شد..ساعت هشته..برگشتم سمت آراد..چشماش بسته بود..یعنی خوابه؟؟..خمیازه بی صدایی کشیدم..دستمو گذاشتم رو پهلوی آراد..سرمو چسبوندم به سینش و چشمامو بستم..دستش رفت روی موهام..بوسه ای به سرم زد و گفت-صبت بخیر خانومی..
+بیدارت کردم؟؟
-بیدار بودم..خوب خوابیدی؟؟
سرمو تکون دادم(یعنی آره)..دستشو برد لایه موهام..خودمو کشیدم عقب تا صورتشو ببینم..
+کی میریم؟؟
-ساعت دو..
+چقدر دیر..
-نازنین تا یک خوابه..
+سالمه؟؟یه آدم سالم اینقدر نمیخوابه..
آروم گفت-یه آدم بله..
+آدم نماست پس..
خندید و گفت-تو همون مایه ها..
+تا کی این بازی ادامه داره؟
-یه ریزه دیگه صبر کن..
بلند شدم و نشستم..کش و غوثی به خودم اومدم و گفتم+پاشو بریم یه چیزی بخوریم..دیشب شامم نخوردیم..
-باید هوا بخوریم چون هیچی تو خونه نیست..
+من که با هوا هم میتونم زندگی کنم ولی تو چی؟میخوای چی کار کنی؟
-بزار نازنین بیدار بشه با هم میریم رستوران..
بلند شدم و از روی آراد رفتم پایین تخت..
-کجا؟؟
+برا دَبِلْیو سی هم باید اجازه بگیرم؟
-بله..
+اجازه هست؟
-بفرمایید..
هوفی گفتم و رفتم بیرون..دستشویی کجاست؟؟..یکی از درا رو باز کردم..آفرین به حس شیشمت..رفتم تو دسشویی و دست و صورتمو شستم..مسواکم تو ماشین بود برای همین فقط دهنمو شستم..رفتم تو آشپزخونه..یخچالو باز کردم..همچین خالیه خالیم نیست..دو تا تخم مرغ یکم قارچ یه فلفل دلمه‌ای و دو سه تا سوسیس..همه رو از یخچال در آوردم..قارچ و فلفل دلمه‌ای رو شستم بعد خورد کردم..یه ماهی‌تابه رو‌که با بدیختی پیدا کرده بودم و گذاشتم رو گاز تا گرم بشه..سوسیسارو خورد کردم.. ماهی‌تابه که گرم شد با یکم روغن سرخشون کردم.. فلفل دلمه‌ای و قارچو ریختم و در آخرم بهش تخم مرغ زدم..دستی دورم حلقه شد..از ترس سرمو یه دفعه آوردم بالا..این چه کاری بود؟!قلب وایساد..
+چرا مثه روحا میای؟!!ترسیدم..
-بوهای خوش مزه اومد گفتم بیام ببینم چی کار میکنی..اینا کجا بود؟
+تو یخچال..
-نازنین گفت هیچی نداریم که..
زیر گازو خاموش کردم.. محتویات توشو ریختم تو ظرفی که قبلا کنار گاز گذاشته بودم..آراد همونجوری وایساده بود و نگاهم میکرد..

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

رمان «من و داداشیم» پارت ۶۵

۵ لایک
۲ نظر

#چشمامو باز کردم..من کجام؟؟..آها خونه نازنینم..ساعت چنده؟؟..به اطراف نگاهی انداختم..چه عجب یه ساعت پیدا شد..ساعت هشته..برگشتم سمت آراد..چشماش بسته بود..یعنی خوابه؟؟..خمیازه بی صدایی کشیدم..دستمو گذاشتم رو پهلوی آراد..سرمو چسبوندم به سینش و چشمامو بستم..دستش رفت روی موهام..بوسه ای به سرم زد و گفت-صبت بخیر خانومی..
+بیدارت کردم؟؟
-بیدار بودم..خوب خوابیدی؟؟
سرمو تکون دادم(یعنی آره)..دستشو برد لایه موهام..خودمو کشیدم عقب تا صورتشو ببینم..
+کی میریم؟؟
-ساعت دو..
+چقدر دیر..
-نازنین تا یک خوابه..
+سالمه؟؟یه آدم سالم اینقدر نمیخوابه..
آروم گفت-یه آدم بله..
+آدم نماست پس..
خندید و گفت-تو همون مایه ها..
+تا کی این بازی ادامه داره؟
-یه ریزه دیگه صبر کن..
بلند شدم و نشستم..کش و غوثی به خودم اومدم و گفتم+پاشو بریم یه چیزی بخوریم..دیشب شامم نخوردیم..
-باید هوا بخوریم چون هیچی تو خونه نیست..
+من که با هوا هم میتونم زندگی کنم ولی تو چی؟میخوای چی کار کنی؟
-بزار نازنین بیدار بشه با هم میریم رستوران..
بلند شدم و از روی آراد رفتم پایین تخت..
-کجا؟؟
+برا دَبِلْیو سی هم باید اجازه بگیرم؟
-بله..
+اجازه هست؟
-بفرمایید..
هوفی گفتم و رفتم بیرون..دستشویی کجاست؟؟..یکی از درا رو باز کردم..آفرین به حس شیشمت..رفتم تو دسشویی و دست و صورتمو شستم..مسواکم تو ماشین بود برای همین فقط دهنمو شستم..رفتم تو آشپزخونه..یخچالو باز کردم..همچین خالیه خالیم نیست..دو تا تخم مرغ یکم قارچ یه فلفل دلمه‌ای و دو سه تا سوسیس..همه رو از یخچال در آوردم..قارچ و فلفل دلمه‌ای رو شستم بعد خورد کردم..یه ماهی‌تابه رو‌که با بدیختی پیدا کرده بودم و گذاشتم رو گاز تا گرم بشه..سوسیسارو خورد کردم.. ماهی‌تابه که گرم شد با یکم روغن سرخشون کردم.. فلفل دلمه‌ای و قارچو ریختم و در آخرم بهش تخم مرغ زدم..دستی دورم حلقه شد..از ترس سرمو یه دفعه آوردم بالا..این چه کاری بود؟!قلب وایساد..
+چرا مثه روحا میای؟!!ترسیدم..
-بوهای خوش مزه اومد گفتم بیام ببینم چی کار میکنی..اینا کجا بود؟
+تو یخچال..
-نازنین گفت هیچی نداریم که..
زیر گازو خاموش کردم.. محتویات توشو ریختم تو ظرفی که قبلا کنار گاز گذاشته بودم..آراد همونجوری وایساده بود و نگاهم میکرد..