در حال بارگذاری ویدیو ...
با حرکت موس بر روی ویدیو و یا حرکت گوشی موبایل و تبلت خود می‌توانید ویدیو را به صورت 360 درجه مشاهده کنید.

فیلم داستانی دست فروش

۱ نظر گزارش تخلف
سینماگران جوان
سینماگران جوان

معصوم نیک پی زنی جوان که همسر و یک فرزند(سام) زیبا دارد به دلیل معتاد بودن همسرش تورج مستان ونیز آسمی بودن سام مجبور به گذران زندگی از طریق دست فروشی در اتوبوس و مترومی شود.وی صاحبخانه ای دارد بنام قیاس که از این وضعیت سواستفاده میکند وحتی با وجود تورج اما بدلیل اعتیاد شدیدش ، میخواهد به سمت معصوم دست درازی کند که با مخالفت معصوم و اینکه فرزند و شوهر دارد مواجه میشود.تورج کم کم کارتن خواب شده و در جوبهای آب بدنبال پول و غذا میگردد. معصوم پای حرف خود است و هرگز تن فروشی نمیکند و به دور از چشم همه دستفروشی میکند و گذرادن زندگی.معصوم برای ادامه زندگی مجبور به اسباب کشی و رفتن پیش پدر و مادر پیرش میشود.قیاس بعد از اسباب کشی معصوم از منزلش برای لحظه ای دلش میلرزد و ناراحت میشود ودلش برای سام و معصوم میسوزد.معصوم دوباره به خانه قیاس برمیگردد و این بار قیاس نگاهی پدرانه به وی دارد اما در یکی از روزها که معصوم خانه نیست تورج سر بساط نشسته و گوسفندی مزاحم وی میشود.تورج دوسه باری گوسفند را بیرون میکند و در نهایت سر گوسفند را میکشدکه گوسفند همان سام است ..... زن همچنان دستفروش می ماند.

نظرات (۱)

Loading...

توضیحات

فیلم داستانی دست فروش

۱ لایک
۱ نظر

معصوم نیک پی زنی جوان که همسر و یک فرزند(سام) زیبا دارد به دلیل معتاد بودن همسرش تورج مستان ونیز آسمی بودن سام مجبور به گذران زندگی از طریق دست فروشی در اتوبوس و مترومی شود.وی صاحبخانه ای دارد بنام قیاس که از این وضعیت سواستفاده میکند وحتی با وجود تورج اما بدلیل اعتیاد شدیدش ، میخواهد به سمت معصوم دست درازی کند که با مخالفت معصوم و اینکه فرزند و شوهر دارد مواجه میشود.تورج کم کم کارتن خواب شده و در جوبهای آب بدنبال پول و غذا میگردد. معصوم پای حرف خود است و هرگز تن فروشی نمیکند و به دور از چشم همه دستفروشی میکند و گذرادن زندگی.معصوم برای ادامه زندگی مجبور به اسباب کشی و رفتن پیش پدر و مادر پیرش میشود.قیاس بعد از اسباب کشی معصوم از منزلش برای لحظه ای دلش میلرزد و ناراحت میشود ودلش برای سام و معصوم میسوزد.معصوم دوباره به خانه قیاس برمیگردد و این بار قیاس نگاهی پدرانه به وی دارد اما در یکی از روزها که معصوم خانه نیست تورج سر بساط نشسته و گوسفندی مزاحم وی میشود.تورج دوسه باری گوسفند را بیرون میکند و در نهایت سر گوسفند را میکشدکه گوسفند همان سام است ..... زن همچنان دستفروش می ماند.