ماجرای طی الارض عبد صالح خدا حاج عبدالحسین زواره ای توسط مرحوم بهلول گنابادی به کربلا
ایشون همان پیرمردی هست که با حاج آقا بهلول گنابادی با طی الارض به کربلا رفتند..از زبان خودش بشنوید؛ درسال 1380 با مجاهد و عارف روشن ضمیر، فقید سعید مرحوم علامه شیخ محمدتقی بهلول گنابادی انجام گرفته است. آنچه آن سالک گرانمایه در این مجال بیان داشته روایتی دقیق از دوران سرکوب روحانیت و مظاهر فرهنگ دینی توسط رضاخان ملعون است که بیان شیرین آن بزرگوار آن را خواندنیتر ساخته است.
زندگی شخصی من از ابتدا همین طور بوده و غیر از نان خوردن چیزی ندارم. هیچ وقت چای نمیخورم. مقید به غذایی نیستم و هر جا باشد نانی میخورم و اگر باشد ماست. هر جا هم باشم میخوابم. همین طور که الآن میبینید زندگی میکنم، همه زندگی من به همین نحو بوده. بعد از مسجد گوهرشاد هم که 31 سال در افغانستان زندانی بودم.
بعضیها میگویند شما طیالارض دارید ...
طی الارض را به آن معنایی که مردم میگویند من بالکل منکر هستم، یعنی علاوه بر اینکه خودم ندارم، انکارش هم میکنم و میگویم قبول هم ندارم که یک دعایی بخوانم و فوت کنم و از اینجا گم شوم و یک جای دیگری پیدا شوم. طیالارض به این معنا اصلاً ندارم. من ندارم، هر کس دارد نوش جانش! من طیالارضی دارم غیر از این طیالارضی که گفتم. طیالارض به این معنا که راه دور را از اینجا گم و جای دیگر پیدا شوم، محال است، ولی طیالارض به این معنا دارم که وقتی اراده به انجام کاری بکنم، خدا به صورت خارقالعاده اسباب و وسیله انجام آن کار را برایم فراهم میکند. مثلاً اگر شما الآن بخواهید بروید و سر جاده بایستید که ماشینی شما را سوار کند و ببرد به مشهد، ممکن است هشت، نه ساعت بایستید و ماشینی نیاید، ولی اگر من بروم بایستم، همان موقع ماشین مناسبی میآید و مرا سوار میکند و میبرد.
پس طیالارض شما به این معناست ...؟
بله، به این معنا هیچ وقت بیوسیله نماندهام. به این معنا اگر دشمنی هم به من حمله کند، خدا مدافعی را میرساند، چنانکه چند مرتبه این طور شده است. یک بار در همین جاده سبزوار ایستاده بودم که بروم مشهد. ماشینی آمد و دست
نظرات