در حال بارگذاری ویدیو ...

نقد و بررسی سریال کره ای عاشقان ماه (سکانسهای منتخب قسمت چهارم)

۲۳ نظر
گزارش تخلف
رهنما
رهنما

سلام:)ببخشید امشب دیر شد سیستمم مشکل داشت:(
سکانس اول: یادتونه در توضیحات قسمت اول گفتم برخی سکانسها لی جونکی باید از چهرش استفاده می کرد خوب دقیقا این سکانس فقط و فقط رو چهره وانگسو بود و فقط باید از فیزیک چهرش استفاده می کرد....سکانس فوق العاده ای بود چه اونجا که میگه اومونی مادره میگه از این کلمه بیزارم چه اونجایی که میگه تو پسر من نیستی...تو پسرکانگ های شیجو هستی و وانگسو میره عقب میگه به خاطر صورتمه و گلدونو میشکنه و میخنده (خنده عصبی) و خاطرات تبعیدشو میگه و در انتها میگه من نمیمیرم از این به بعد فقط منو می بینی......بعدم میره سنگها را خراب می کنه و هه سو میاد میخواد جلوشو بگیره تمام این سکانسها لی جونکی عالی بود از چهرش به خوبی استفاده کرد غم و اندوهو می شد حس کرد و نفرتشو درک میکنیم (حس ترحم و دلسوزی)
سکانس دوم: زمانیکه گیره مو را پیدا می کنن و فکر می کنن دزدی است هه سو نمیگه من در حمام اونو پیدا کردم چرا؟ چون به وانگسو قول داده بود درباره دیدن چهرش به هیچ کس حرفی نزنه پس میخواد که به جای خدمتکارش چیریانگ کتک بخوره ولی وانگسو میاد و در برابر همه میگه اون مال منه دیگه کم کم عشقش شروع شده و تیکه بعدش منتهی ووک میگه هیچی برای تو نیس چه هه سو چه یونهوا همه متعلق به من هستن میخواد خواهرم باشه یا دختر عموی همسرم:(ووک مغروره ووک عاشقه ولی نمیتونه هرگز احساس واقعیشو نشون بده:(
سکانس بعدی هم وانگسو و هه سو است خیلی این سکانسو دوس دارم هه سو میگه دیگه هرگز نگو من متعلق به تو هستم من اسب نیستم:))))وانگسو هم میگه خوب پس بگم آدمم هستی خوبه؟:)))))
سکانس بعدی وقتی است که شاهزاده جونگ بین یه عده خلافکار گیر افتاده و هه سو کمکش می کنه البته نه کاملا بعدش هم ووک میاد که اونم هی نمیتونه درست کمک رسانی کنه تعداد تبهکاران زیاده در نهایت وانگسو میاد و همشون فرار می کنن (به خاطر چهرش و معروف بودنش به گرگ چون آدم زیاد می کشه همه ازش می ترسن) تیکه بعدم هه سو قشنگ بازی کرد جانگ ازش تشکر می کنه و هه سو بغلش می کنه بعدش متوجه میشه زمان حال نیس میگه متاسفم:))))))کلا این تیکه را خیلی روان و زیبا بازی کردند
و اما در ادامه شاهد یه اتفاقیم عشق عمیق ووک-ووک میگه ترسیدم از دست داده باشمت ترسیدم مرده باشی و میخواد ببوستش که اعضای خانواده سر میرسن ووک عاشق بود ولی همسر داشت:((((
توضیحات سکانس آخر بخش توضیحات..............

نظرات (۲۳)

Loading...

توضیحات

نقد و بررسی سریال کره ای عاشقان ماه (سکانسهای منتخب قسمت چهارم)

۱۶ لایک
۲۳ نظر

سلام:)ببخشید امشب دیر شد سیستمم مشکل داشت:(
سکانس اول: یادتونه در توضیحات قسمت اول گفتم برخی سکانسها لی جونکی باید از چهرش استفاده می کرد خوب دقیقا این سکانس فقط و فقط رو چهره وانگسو بود و فقط باید از فیزیک چهرش استفاده می کرد....سکانس فوق العاده ای بود چه اونجا که میگه اومونی مادره میگه از این کلمه بیزارم چه اونجایی که میگه تو پسر من نیستی...تو پسرکانگ های شیجو هستی و وانگسو میره عقب میگه به خاطر صورتمه و گلدونو میشکنه و میخنده (خنده عصبی) و خاطرات تبعیدشو میگه و در انتها میگه من نمیمیرم از این به بعد فقط منو می بینی......بعدم میره سنگها را خراب می کنه و هه سو میاد میخواد جلوشو بگیره تمام این سکانسها لی جونکی عالی بود از چهرش به خوبی استفاده کرد غم و اندوهو می شد حس کرد و نفرتشو درک میکنیم (حس ترحم و دلسوزی)
سکانس دوم: زمانیکه گیره مو را پیدا می کنن و فکر می کنن دزدی است هه سو نمیگه من در حمام اونو پیدا کردم چرا؟ چون به وانگسو قول داده بود درباره دیدن چهرش به هیچ کس حرفی نزنه پس میخواد که به جای خدمتکارش چیریانگ کتک بخوره ولی وانگسو میاد و در برابر همه میگه اون مال منه دیگه کم کم عشقش شروع شده و تیکه بعدش منتهی ووک میگه هیچی برای تو نیس چه هه سو چه یونهوا همه متعلق به من هستن میخواد خواهرم باشه یا دختر عموی همسرم:(ووک مغروره ووک عاشقه ولی نمیتونه هرگز احساس واقعیشو نشون بده:(
سکانس بعدی هم وانگسو و هه سو است خیلی این سکانسو دوس دارم هه سو میگه دیگه هرگز نگو من متعلق به تو هستم من اسب نیستم:))))وانگسو هم میگه خوب پس بگم آدمم هستی خوبه؟:)))))
سکانس بعدی وقتی است که شاهزاده جونگ بین یه عده خلافکار گیر افتاده و هه سو کمکش می کنه البته نه کاملا بعدش هم ووک میاد که اونم هی نمیتونه درست کمک رسانی کنه تعداد تبهکاران زیاده در نهایت وانگسو میاد و همشون فرار می کنن (به خاطر چهرش و معروف بودنش به گرگ چون آدم زیاد می کشه همه ازش می ترسن) تیکه بعدم هه سو قشنگ بازی کرد جانگ ازش تشکر می کنه و هه سو بغلش می کنه بعدش متوجه میشه زمان حال نیس میگه متاسفم:))))))کلا این تیکه را خیلی روان و زیبا بازی کردند
و اما در ادامه شاهد یه اتفاقیم عشق عمیق ووک-ووک میگه ترسیدم از دست داده باشمت ترسیدم مرده باشی و میخواد ببوستش که اعضای خانواده سر میرسن ووک عاشق بود ولی همسر داشت:((((
توضیحات سکانس آخر بخش توضیحات..............