دلنوشت 29 آذر؛ خطابهای به اهل علم و فرهنگ و هر کس بخواهد درست زندگی کند
بسیاری از آنچه در زندگی ما رخ میدهد که از آن ناراحت هستیم، ثمره و دستپخت خود ماست. این حتی در مورد اهل علم که میخواهند به "حقیقت" دنیا و خلقت برسند هم صدق میکند.
آنها (اهل علم) مدعی هستند که دنبال چیزهایی فراتر از دنیا هستند اما در چه قالبی؟
در همان چیزی که اهل دنیا برایشان طراحی کردهاند؟ اگر چنین است تعجبی ندارد که عصبانی و ناراحت از وضعیت خود باشند چون راهی که میروند به آن هدفی که میخواهند نمیرسد.
علمی که آنها آموختهاند نه تنها در صدد اینست که مسائل را دقیق بررسی کند بلکه فراتر از آن این آنها هستند اگر واقعا درست و سالم و عالم باشند که تعیین میکنند چه چیزی چطور باید دیده شود.
بدبختی بزرگ جامعۀ ایران اینست که اهل علم آن از عمل به علم خود بسیار بیشتر از هر جای دیگری از دنیا دور افتادهاند. بسیاری که خاموش شدهاند و برای خود توجیه میکنند (در حقیقت نفس امارهشان توجیه میکند) و بسیاری نوچههای اهل دنیا شدهاند و ای وای بر این عالمنماهای درباری.
اگر از نوجوانی این حساسیت وجود داشته باشد برای نوجوان که نسبت به هر ناحقی که میبیند حداقل در درونش واکنش داشته باشد اینچنین مثلا عالمانی که هیچ "غیرتی" به علمشان ندارند چنین وسیع نمیدیدیدم. وقتی یک نوجوان در برابر سر و صدای بیجای دوستش بیتفاوت است وقتی یک نوجوان در برابر حرفهای زشت بیاعتناست و خودش واکنشی در زشت دانستن آن ندارد و وقتی یک نوجوان ماندن در راهی که گذشتگان خود به اشتباه رفتهاند را ترجیح میدهد تا ارادۀ اقدام در راه درست مطمئنا چرخۀ شومی بخت در این مملکت پایان نمییابد.
نظرات