ادامه پارت بیست و پنجم رمان THE EDICTION (اعتیاد)
ادامه...
از پله ها بالا رفتم. به اتاق که رسیدم، روی تختم پریدم. چشمانم خواب عمیقی را میطلبید اما فکر رامیون های هیسونگ از عمق خوابم می کاست... گویی رامیون های مخصوص او زیر زبانم مزه کرده بود؛ به گونه ای که هرگز طعم خوب آشنای اولین رامیونی که برایم درست کرده بود، یادم نرفته... طعم اولین محبت از سمت او...
نظرات (۲)