امروز جونگ کوک و مینگیو و چا اونوو باهم رستوران رفتن و یه ارمی اونارو دید(کپ حرفای ارمی)
توضیحات ارمی:
~•~•~•~•♡
"اصلا باورم نمیشد. بی صدا جیغ میزدم.
مدیرم که منو دید، ازم پرسید مطمئنی که خودشه؟
خواب آلودگیم از بین رفت و هنوزم که هنوزه از هیجان این اتفاق خوابم نمیبره.
حدود 2 ساعت غذا خوردنشون طول کشید. کلی بهشون ابراز احساسات کردم، اونا هم به من لبخند میزدن.
خیلی شوکه شده بودم، با دستام جلوی دهنمو گرفته بودم، اونا هم به عقب نگاه میکردنو بهم لبخند میزدن.
فکر کنم جونگکوک اون موقع مشکی پوشیده بود ... کلاه و تیشرت مشکی.
پشت میز نشسته بود، به شلوارش دقت نکردم. ولی موهاش هنوز هم همینه که جدیدا ازش دیدیم.
مدیرم میدونه که من طرفدار جونگکوک هستم، پس بهم گفت که وقتی آشپزی رو تموم کردی میتونی بری سر میزشون.
اونقدر هیجان زده بودم که سس و قیچی رو یادم رفت :)) و جونگکوک مجبور شد دوباره زنگ رو بزنه.
پشت میزشون وایسادمو لبخند زدم و دستمو جلوی دهنم گرفتم ولی جرات نگاه کردن بهشون رو نداشتم.
اونا چن لحظه نگام کردن، ولی من خجالتی بودمو میترسیدم احساس ناراحتی کنن، پس از میزشون دور شدم.
یبار وقتی به چشمای جونگکوک نگاه کردم بهم لبخند زد.
لبخندش خیلی شیرین بود، حتی وقتی ازم میخواست که براشون الکل بیشتری بیارم هم لبخند میزد.
وقتی دیروز اونا رو دیدم، خیلی خوشحال بودم و کل روز پر انرژی بودم. رئیسم دوربین امنیتی رو بررسی کرد و متوجه شد که من دائم داشتم به اونا لبخند میزدم و حتی از خوشحالی بالا پایین میپریدم.
رئیس و مدیرمون دائم منو دست مینداختن.
من چون نمیخواستم مزاحم جونگکوک و دوستاش بشم، ازشون امضا نخواستم."
نظرات (۳۱)