در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان «من و داداشیم» پارت ۹۳

۱۲ نظر گزارش تخلف
_Pishi_
_Pishi_

اونو دوست داره وابستشه..من نمیدونستم وقتی یه دختر از کسی که وابستشه جدا میشه چه دردی داره براش..نمیدونستم خانواده یه دختر چه زجری میکشن بابت ناراحتی دخترشون..من نمیدونستم و هر روز یه عده دخترو وابسته خودم میکردم..پشیمونم از کارام چون خودم یه خواهر دارم که وابسته یه پسر شده..من دیگه طاقت اشکای یاسی رو ندارم..
دستمو گذاشتم رو نرده و تکیه گاه بدنم قرار دادم..
+میدونی خیلی دوست داره؟!
-واقعا!؟!..همیشه فکر میکردم از من بدش میاد..
+زبون تندشو نبین..مدلشه نمیتونه زیاد رمانتیکوار عمل کنه..تو اصن خواهرتو میشناسی؟
-نه زیاد..تازه خودشو تو دلم جا کرده..من حتی مامان بابامم دیگه نمیشناسم..
+کمک خواستی در خدمتم..من یاسی رو از مامانتم بیشتر میشناسم..
-الان چون فوضولیت گل کرده بود اومدی پیش من یا اومدی هوا بخوری؟!
+نه بابا واسه یه چیز دیگه اومده بودم..یاسی میگه اگه تو بمونی میمونه اینجا..میمونی؟
-اگه یاسی دوس داره میمونم..
با هم رفتیم تو..بچه ها کم‌کم خدافظی کردن و رفتن..یه لباس راحت به یاسی دادم..یاشا هم میگفت راحته وگرنه آراد لباس داشت..لباسمو عوض کردم..یه لباس راحت ولی بلند پوشیدم..آرایشمو پاک کردم..رفتم پیش بقیه..هرکی یه طرف نشسته بود و توی تاریکی داشت فیلم نگاه میکرد..کنار آراد نشستم..آراد دستشو انداخت رو شونمو منو چسبوند به خودش..
-(یاسی)دستت چطوره؟
+خوبه سلام داره خدمتتون..
اسم فیلم و نمیدونستم فقط ژانرش کمدی ترسناک بود..یاشا دست یاسی رو محکم گرفته بود..وسطای فیلمم سرشو گذاشت رو شونش..من کل فیلم چشمام بسته بود..حوصله فیلمو نداشتم چون آراد اینجا بود مونده بودم تو پذیرایی..ساعت نزدیکای دو بود که فیلمم راضی به تموم شدن کرد..
+من و آراد که تو اتاق آراد میخوابیم شما هم اگه تو یه اتاق میخوابین اتاق من هست اگه جدا میخوابین اتاق سودا دست نخورده و تمیز مونده هنوز..
-(یاشا)با هم میخوابیم..
⬇نظرات⬇

نظرات (۱۲)

Loading...

توضیحات

رمان «من و داداشیم» پارت ۹۳

۶ لایک
۱۲ نظر

اونو دوست داره وابستشه..من نمیدونستم وقتی یه دختر از کسی که وابستشه جدا میشه چه دردی داره براش..نمیدونستم خانواده یه دختر چه زجری میکشن بابت ناراحتی دخترشون..من نمیدونستم و هر روز یه عده دخترو وابسته خودم میکردم..پشیمونم از کارام چون خودم یه خواهر دارم که وابسته یه پسر شده..من دیگه طاقت اشکای یاسی رو ندارم..
دستمو گذاشتم رو نرده و تکیه گاه بدنم قرار دادم..
+میدونی خیلی دوست داره؟!
-واقعا!؟!..همیشه فکر میکردم از من بدش میاد..
+زبون تندشو نبین..مدلشه نمیتونه زیاد رمانتیکوار عمل کنه..تو اصن خواهرتو میشناسی؟
-نه زیاد..تازه خودشو تو دلم جا کرده..من حتی مامان بابامم دیگه نمیشناسم..
+کمک خواستی در خدمتم..من یاسی رو از مامانتم بیشتر میشناسم..
-الان چون فوضولیت گل کرده بود اومدی پیش من یا اومدی هوا بخوری؟!
+نه بابا واسه یه چیز دیگه اومده بودم..یاسی میگه اگه تو بمونی میمونه اینجا..میمونی؟
-اگه یاسی دوس داره میمونم..
با هم رفتیم تو..بچه ها کم‌کم خدافظی کردن و رفتن..یه لباس راحت به یاسی دادم..یاشا هم میگفت راحته وگرنه آراد لباس داشت..لباسمو عوض کردم..یه لباس راحت ولی بلند پوشیدم..آرایشمو پاک کردم..رفتم پیش بقیه..هرکی یه طرف نشسته بود و توی تاریکی داشت فیلم نگاه میکرد..کنار آراد نشستم..آراد دستشو انداخت رو شونمو منو چسبوند به خودش..
-(یاسی)دستت چطوره؟
+خوبه سلام داره خدمتتون..
اسم فیلم و نمیدونستم فقط ژانرش کمدی ترسناک بود..یاشا دست یاسی رو محکم گرفته بود..وسطای فیلمم سرشو گذاشت رو شونش..من کل فیلم چشمام بسته بود..حوصله فیلمو نداشتم چون آراد اینجا بود مونده بودم تو پذیرایی..ساعت نزدیکای دو بود که فیلمم راضی به تموم شدن کرد..
+من و آراد که تو اتاق آراد میخوابیم شما هم اگه تو یه اتاق میخوابین اتاق من هست اگه جدا میخوابین اتاق سودا دست نخورده و تمیز مونده هنوز..
-(یاشا)با هم میخوابیم..
⬇نظرات⬇