در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان سرنوشت گمشده پارت دوم

exo
exo

رم :اینجا منم که سوال میکنم
از زبون راوی:
یهو چشمای رم برق میزنه میوسا بی حرکت وایمیسه رم سرشو کنار گردن میوسا آورد
رم: راستش بهت گفتم بیای اینجا تا یه چیزی ازت بپرسم که یهو گردنبند میوسا می درخشه رم دستشو میگیره جلوی صورتش که میوسا به خودش میاد
میوسا: در کل من هیچ کار خلافی نکردم.....ببخشید. و از اتاق میره بیرون.
میوسا: وای اینا دیگه کین.
آسونا:میوسا؛ چی شد؟
میوسا: اونا میگفتن من کار خلاف کردم بدون اینکه مدرکی براش داشته باشن.
آسونا: که این طور.حالا اینا رو ول کن بیا بریم کافه تریا که من خیلی گشنمه
میوسا: متاسفم ولی من امروز نمیتونم باید زود برم خونه
آسونا: باشه پس بعدا میریم
(کتابخونه طبقه سوم )
اوریه : چه گردنبد عجیبی داشت نه ؟
رم: یکم عجیب بود . دختره رو میگم
شیکی : یعنی ممکنه اون گیریمور باشه؟
میج : شاید
(داخل ماشین ساکاماکی ها)
لایتو:نی سان شنیدم رفتی کتابخخوونه سوم ؛ اره؟
میوسا: بله
ریجی : إ!واقعا؟چرا؟
میوسا:اونا میگفتن من کای خلاف قوانین مدرسه انجام دادم بدون اینکه مدرکی داشته باشند. این رئیس شورا رم کاگیونکی که دخترا خیلی ازش خوششون میاد خیلی آدم نچسبیه
آیاتو: خب دیگه مهم نیست مگه نه میوسا؟
میوسا با لبخند: بله اونی چان

از زبون میوسا:
وقتی رسیدیم خونه اینقدر خسته بودم که شام نخوردم سریع رفتم تو اتاقم و روی تختم ولو شدم آروم آروم چشمام رو بستم و خوابم برد .....با صدای تلفنم از خواب بیدار شدم نگاه کردم دیدم آسوناست با حالت خواب آلودگی جوابدادم
میوسا: الو سلام ....خخوبی؟
آسونا : الو سلام مرسی میوسا تتو خوبی ؟ حالت خوبه ؟
میوسا: آره چی شده الان زنگ زدی ؟
آسونا : میخواستم بهت بگم که به هیچ عنوان گردنبندت رو از گردنت باز نکنی
میوسا: ها؟ چرا؟
آسونا : بهتره این کارو نکنی اوه راستی اصلا از کنار برادرات دور نشو باشه ؟
میوسا : باشه ولی چرا ؟

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

رمان سرنوشت گمشده پارت دوم

۹ لایک
۰ نظر

رم :اینجا منم که سوال میکنم
از زبون راوی:
یهو چشمای رم برق میزنه میوسا بی حرکت وایمیسه رم سرشو کنار گردن میوسا آورد
رم: راستش بهت گفتم بیای اینجا تا یه چیزی ازت بپرسم که یهو گردنبند میوسا می درخشه رم دستشو میگیره جلوی صورتش که میوسا به خودش میاد
میوسا: در کل من هیچ کار خلافی نکردم.....ببخشید. و از اتاق میره بیرون.
میوسا: وای اینا دیگه کین.
آسونا:میوسا؛ چی شد؟
میوسا: اونا میگفتن من کار خلاف کردم بدون اینکه مدرکی براش داشته باشن.
آسونا: که این طور.حالا اینا رو ول کن بیا بریم کافه تریا که من خیلی گشنمه
میوسا: متاسفم ولی من امروز نمیتونم باید زود برم خونه
آسونا: باشه پس بعدا میریم
(کتابخونه طبقه سوم )
اوریه : چه گردنبد عجیبی داشت نه ؟
رم: یکم عجیب بود . دختره رو میگم
شیکی : یعنی ممکنه اون گیریمور باشه؟
میج : شاید
(داخل ماشین ساکاماکی ها)
لایتو:نی سان شنیدم رفتی کتابخخوونه سوم ؛ اره؟
میوسا: بله
ریجی : إ!واقعا؟چرا؟
میوسا:اونا میگفتن من کای خلاف قوانین مدرسه انجام دادم بدون اینکه مدرکی داشته باشند. این رئیس شورا رم کاگیونکی که دخترا خیلی ازش خوششون میاد خیلی آدم نچسبیه
آیاتو: خب دیگه مهم نیست مگه نه میوسا؟
میوسا با لبخند: بله اونی چان

از زبون میوسا:
وقتی رسیدیم خونه اینقدر خسته بودم که شام نخوردم سریع رفتم تو اتاقم و روی تختم ولو شدم آروم آروم چشمام رو بستم و خوابم برد .....با صدای تلفنم از خواب بیدار شدم نگاه کردم دیدم آسوناست با حالت خواب آلودگی جوابدادم
میوسا: الو سلام ....خخوبی؟
آسونا : الو سلام مرسی میوسا تتو خوبی ؟ حالت خوبه ؟
میوسا: آره چی شده الان زنگ زدی ؟
آسونا : میخواستم بهت بگم که به هیچ عنوان گردنبندت رو از گردنت باز نکنی
میوسا: ها؟ چرا؟
آسونا : بهتره این کارو نکنی اوه راستی اصلا از کنار برادرات دور نشو باشه ؟
میوسا : باشه ولی چرا ؟