در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان «من و داداشیم» پارت ۸۸

۲ نظر گزارش تخلف
_Pishi_
_Pishi_

+سینا هم میاد؟
-نه گفت فقط یه سر میاد کادوتو بده..
+پس سه تا مارگاریتا سه تا مخلوط..
-حلقت خوشگله؟
نگاهی به دستم انداختم و گفت+خیلی..
-مشکلی داشت بگو بدم درستش کنه..
+خوبه..کِی جشن شرو میشه؟
-هفت..دیگه کم‌کم برو حاضر شو..
برگشتم به سمت اتاقم ولی آراد جلومو گرفت..
-خوشگل نکنیا فقط وقتی من و تو با هم تنهاییم میتونی خوشگل کنی..
+روز تولدمه ها..
-روز تولدته که هست..
+آخه...
-دق نده منو..برو هرکاری میگم بکن آخه ماخه هم نداریم..تو همجوریشم خوشگلی پس چرا چونه میزنی؟!
+باشه قبول خر شدم..
گونمو بوسید و گفت-این چه حرفیه؟!!تو عشقی..
رفتم تو اتاقم تا حاضر بشم..لباسمو با بدبختی پوشیدم..میگم بدبختی چون برای بستن زیپ پشتش نمیخواستم آرادو صدا کنم..لباسمو که کامل پوشیدم یه هِدْبَنْدْ زدم به موهام تا نیاد تو صورتم..یه آرایش خیلیییی ملایم کردم..موهامو سشوار کشیدم تا مرتب بشه..سر جمع یک ساعت طول کشید تا حاضر و آماده بشم..حلقمو که برای شستن دستم در آورده بودم و دوباره انداختم..توی آیینه نگاهی به خودم انداختم..همه چی مرتب بود..گوشواره هامو انداختم و هم زمان از در رفتم بیرون..تزیین پذیرایی آماده بود..صدای آب نشون دهنده این بود که آراد حمومه..نشستم روی مبلی که جای من بود..درسته خدا سه تا از عزیزترینامو ازم گرفت درسته خیلی تنهام درسته زندگی تلخی داشتم ولی الان که فکر میکنم میبینم خیلی خوشبختم..همینکه آرادو دارم یعنی دنیارو دارم..به ساعت نگاهی انداختم نزدیک هفت بود..رفتم تو اتاقم..گوشیمو از روی میز برداشتم..ادکلنو رو خودم خالی کردم و رفتم بیرون..از اتاق آراد که خواستم رد بشم صدام کرد-آرام..
دم درش وایسادم و به چهار چوب تکیه دادم..دکمه های پیراهنش باز بود..داشت سشوارو میزد به برق..
+جانم؟
-بیا تو ببینمت..
اومدم تو و به دیوار کنار در تکیه دادم..اومد نزدیک و جلوم با یه سانت فاصله وایساد..
-خوشگل شدی..
+برم عوض کنم؟!
خنده کنان گفت-دیوونه..تو هرچی بپوشی خوشگلی..
+برو موهاتو خشک کن سرما نخوری..
گونمو بوسید و رفت سمت میزش تا موهاشو خشک کنه..همونجوری وایسادم و نگاهش کردم..
-خودم میدونم خیلی خوشتیپم نمیخواد اونجوری نگام کنی..
+یکی سقفو بگیره..
سشوارو خاموش کرد و برگشت سمتم..

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

رمان «من و داداشیم» پارت ۸۸

۵ لایک
۲ نظر

+سینا هم میاد؟
-نه گفت فقط یه سر میاد کادوتو بده..
+پس سه تا مارگاریتا سه تا مخلوط..
-حلقت خوشگله؟
نگاهی به دستم انداختم و گفت+خیلی..
-مشکلی داشت بگو بدم درستش کنه..
+خوبه..کِی جشن شرو میشه؟
-هفت..دیگه کم‌کم برو حاضر شو..
برگشتم به سمت اتاقم ولی آراد جلومو گرفت..
-خوشگل نکنیا فقط وقتی من و تو با هم تنهاییم میتونی خوشگل کنی..
+روز تولدمه ها..
-روز تولدته که هست..
+آخه...
-دق نده منو..برو هرکاری میگم بکن آخه ماخه هم نداریم..تو همجوریشم خوشگلی پس چرا چونه میزنی؟!
+باشه قبول خر شدم..
گونمو بوسید و گفت-این چه حرفیه؟!!تو عشقی..
رفتم تو اتاقم تا حاضر بشم..لباسمو با بدبختی پوشیدم..میگم بدبختی چون برای بستن زیپ پشتش نمیخواستم آرادو صدا کنم..لباسمو که کامل پوشیدم یه هِدْبَنْدْ زدم به موهام تا نیاد تو صورتم..یه آرایش خیلیییی ملایم کردم..موهامو سشوار کشیدم تا مرتب بشه..سر جمع یک ساعت طول کشید تا حاضر و آماده بشم..حلقمو که برای شستن دستم در آورده بودم و دوباره انداختم..توی آیینه نگاهی به خودم انداختم..همه چی مرتب بود..گوشواره هامو انداختم و هم زمان از در رفتم بیرون..تزیین پذیرایی آماده بود..صدای آب نشون دهنده این بود که آراد حمومه..نشستم روی مبلی که جای من بود..درسته خدا سه تا از عزیزترینامو ازم گرفت درسته خیلی تنهام درسته زندگی تلخی داشتم ولی الان که فکر میکنم میبینم خیلی خوشبختم..همینکه آرادو دارم یعنی دنیارو دارم..به ساعت نگاهی انداختم نزدیک هفت بود..رفتم تو اتاقم..گوشیمو از روی میز برداشتم..ادکلنو رو خودم خالی کردم و رفتم بیرون..از اتاق آراد که خواستم رد بشم صدام کرد-آرام..
دم درش وایسادم و به چهار چوب تکیه دادم..دکمه های پیراهنش باز بود..داشت سشوارو میزد به برق..
+جانم؟
-بیا تو ببینمت..
اومدم تو و به دیوار کنار در تکیه دادم..اومد نزدیک و جلوم با یه سانت فاصله وایساد..
-خوشگل شدی..
+برم عوض کنم؟!
خنده کنان گفت-دیوونه..تو هرچی بپوشی خوشگلی..
+برو موهاتو خشک کن سرما نخوری..
گونمو بوسید و رفت سمت میزش تا موهاشو خشک کنه..همونجوری وایسادم و نگاهش کردم..
-خودم میدونم خیلی خوشتیپم نمیخواد اونجوری نگام کنی..
+یکی سقفو بگیره..
سشوارو خاموش کرد و برگشت سمتم..