در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان اکسو قسمت دوم "رازی در اسمان"

۹ نظر گزارش تخلف
suzy
suzy

سا این-اههههه بس کن این چرت و پرت ها رو ، یوری به این چیزایی که میگه توجه نکن همش مزخرفات ذهنشِ.

یو جو-هیچم مزخرفات ذهنم نیست این داستان واقعی هستش . مگه من مثل تو ام که دری وری بگم .

سا این-اخه کی باور میکنه چنین چیزی وجود داشته باشه!!!! افرادی با قدرت های جادویی؟

یو جو-من که باور میکنم . اصلا از وقتی که نمرم توی امتحان از 10 به بالا شد ، فهمیدم غیر ممکن وجود نداره!!!

یوری-پس دنیای فرشته ها و شیاطین چی شد؟

یو جو-کسی نمیدونه ولی حتما به زندگیشون ادامه دادن دیگه

سا این-بیخیال این داستان های احمقانه ی این شو پاشو بریم دیر میشه .

یوری- بریم.
تا رسیدن به مدرسه از از حرفای سا این و یوجو چیزی نفهمیدم . فکرم فقط و فقط درگیر داستانی بود که یوجو گفت . یعنی همچین چیزی هم وجود داره ؟ افرادی با قدرت های ماوراطبیعی؟ کاشکی میتونستم بفهمم چنین چیزی هم هست یا نه ؟ اگه وجود دارن کجان ؟
کی هستن؟ دلم میخواد یه بار هم که شده اونارو ببینم .
سااین- مگه این طور نیست یوری؟
یوری- چی؟
سااین- اصلا به حرفام گوش میدادی ؟
یوری- ببخشید.
سااین- ای واقعا که... انقدر تو خودت نباش .
خیلی آروم سرم رو تکون دادم و دیگه چیزی نگفتم .
اون روز و روزای دیگه خیلی ساده گذشت و اتفاق خاصی نیافتاد . منم دیگه اون داستان رو فراموش کرده بودم و خودم رو با درسام سر گرم میکردم . دیگه داشتیم به امتحانای میان ترم نزدیک میشدیم . توی کلاس مثل همیشه ساکت نشسته بودم و به حرفای یوجو گوش میدادم
یوجو - راستی مامانم گفته که امروز بیاین خونمون ، اخه کیک پخته .
سااین- مامانت میخواد مارو بکشه؟ ما به کنار پسر خودش رو هم میخواد بکشه ؟
یوجو – این حرف رو جلوی خودش نزنیا .
سااین – اه واقعا که .
یوری-بچه ها ببخشید ولی مامانم گفته امروز همسایه های جدید میان باید برم برای کمک.
یوجو-همسایه های جدید ؟ کی؟
یوری-نمیدونم ولی فکر کنم یه پیرمرد یا پیرزن باشن چون خونه زیادی قدیمی شده. شایدم بازسازیش کنن .
صدای زنگ درومد کیفم رو برداشتم و از بچه ها خداحفظی کردم . توی راه خونه مامانم بهم زنگ زد و گفت براش چند تا چیز بخرم . واسه همین دستم حسابی پر بود و نمیتونستم همشون رو بیارم ولی چاره ای نداشتم به سختی تا نزدیکای خونه رو رفته بودم که یه موتور با سرعت از کنارم گذشت و باعث شد که زمین بخورم .


دیگه از قسمت سوم اکسو میان^-^

نظرات (۹)

Loading...

توضیحات

رمان اکسو قسمت دوم "رازی در اسمان"

۱۸ لایک
۹ نظر

سا این-اههههه بس کن این چرت و پرت ها رو ، یوری به این چیزایی که میگه توجه نکن همش مزخرفات ذهنشِ.

یو جو-هیچم مزخرفات ذهنم نیست این داستان واقعی هستش . مگه من مثل تو ام که دری وری بگم .

سا این-اخه کی باور میکنه چنین چیزی وجود داشته باشه!!!! افرادی با قدرت های جادویی؟

یو جو-من که باور میکنم . اصلا از وقتی که نمرم توی امتحان از 10 به بالا شد ، فهمیدم غیر ممکن وجود نداره!!!

یوری-پس دنیای فرشته ها و شیاطین چی شد؟

یو جو-کسی نمیدونه ولی حتما به زندگیشون ادامه دادن دیگه

سا این-بیخیال این داستان های احمقانه ی این شو پاشو بریم دیر میشه .

یوری- بریم.
تا رسیدن به مدرسه از از حرفای سا این و یوجو چیزی نفهمیدم . فکرم فقط و فقط درگیر داستانی بود که یوجو گفت . یعنی همچین چیزی هم وجود داره ؟ افرادی با قدرت های ماوراطبیعی؟ کاشکی میتونستم بفهمم چنین چیزی هم هست یا نه ؟ اگه وجود دارن کجان ؟
کی هستن؟ دلم میخواد یه بار هم که شده اونارو ببینم .
سااین- مگه این طور نیست یوری؟
یوری- چی؟
سااین- اصلا به حرفام گوش میدادی ؟
یوری- ببخشید.
سااین- ای واقعا که... انقدر تو خودت نباش .
خیلی آروم سرم رو تکون دادم و دیگه چیزی نگفتم .
اون روز و روزای دیگه خیلی ساده گذشت و اتفاق خاصی نیافتاد . منم دیگه اون داستان رو فراموش کرده بودم و خودم رو با درسام سر گرم میکردم . دیگه داشتیم به امتحانای میان ترم نزدیک میشدیم . توی کلاس مثل همیشه ساکت نشسته بودم و به حرفای یوجو گوش میدادم
یوجو - راستی مامانم گفته که امروز بیاین خونمون ، اخه کیک پخته .
سااین- مامانت میخواد مارو بکشه؟ ما به کنار پسر خودش رو هم میخواد بکشه ؟
یوجو – این حرف رو جلوی خودش نزنیا .
سااین – اه واقعا که .
یوری-بچه ها ببخشید ولی مامانم گفته امروز همسایه های جدید میان باید برم برای کمک.
یوجو-همسایه های جدید ؟ کی؟
یوری-نمیدونم ولی فکر کنم یه پیرمرد یا پیرزن باشن چون خونه زیادی قدیمی شده. شایدم بازسازیش کنن .
صدای زنگ درومد کیفم رو برداشتم و از بچه ها خداحفظی کردم . توی راه خونه مامانم بهم زنگ زد و گفت براش چند تا چیز بخرم . واسه همین دستم حسابی پر بود و نمیتونستم همشون رو بیارم ولی چاره ای نداشتم به سختی تا نزدیکای خونه رو رفته بودم که یه موتور با سرعت از کنارم گذشت و باعث شد که زمین بخورم .


دیگه از قسمت سوم اکسو میان^-^