به نام خدا
زاویه دید:سوم شخص
کارکتراصلی:Nameless
توی اتاقی بانورکم...تختی بفش رنگ به حالت صدف دروسط اتاق...وجای مروارید صدف....دختری بسیارزیباوخوش اندام...که معیدروبه خودش مجذوب کرده بود...(معیددم درورودی وNameless سمت چپش نزدیک به یک صندلی قرارداره)
معیدمبهوت دخترشده بود که صدای Nameless که داشت روی صندلی مینشست بی اختیارسرمعید روسمت صندلی چرخوند...
(صدابالبخندی اروم):hurry up…porn it with belowjob…...(سریع باش...***م رو با دهنت***کن)
وشلوارش رواروم کشیدپایین...وبادیدن این صحنه معیدیادخیلی چیزاافتاد...بدن پاره پاره یNameless...واندام تناسلی که وجودنداشت...چشماش جدی شدن...وچشماشوسمت دختربرگردوند...بالبخند...
دختراشک توچشماش جمع شدوبابغضی شکننده گفت:I…what should…where i..is…it…what…t
Namelessسقفونگاه کردوقهقه ای زد...اروم بغض توصداش مشخص شد...دست راستشو روسینه ش گذاشت...:
Remember?…after u slice my***…u make m…me…eat it…no?...it’s here…it’s calling u out…hear!
(یادت میاد؟وقتی ***منوبریدی...مج...مجبورم کردی...بخورمش...نه؟...اون اینجاست(توسینه م)...داره صدات میکنه...گوش کن!...)
اغوششوبازکرد...تودست چپش کلت نقره ای رنگش بود...دخترباگریه دوید سمت Nameless وسمت چپ صورتش روچسبوندبه سینه ی پرزخمش...درحالی که دستاش دورکمرNameless فشارمیداد...:please!...stop it!...forgi…...
(صدای شلیک گلوله)...
مغزدخترروی پای چپ معیدپاشید...معیدتمام مدت به دخترنگاه می کرد...نگاهشوبه چشمایNamelessبرگردوند...
Nmaelessتفنگ روازروسردختربرداشت...بالبخندمعیدرونگاه کرد:شوکه شدی؟؟؟
معیدسرش روسمت تخت صدفی(که روبه روشونه)کرد...ماسکی شبیهNamelessروصورتش گذاشت...
Nameless:همممم...هه^_^
پایین تنه ی برهنه وتیکه پاره ی Nameless...چشمای مصمم معید...وخون دختری که روی زمین میریخت...
همه و همه...و خیلی آروم...عمید هم تصمیم خودش رو گرفت...


خب خب خب...مهمه بخونین(نه چون تاحالا کل رمان خیلی جذاب بوده-_____-...اعلامیه هم داره=__=)

+از این به بعدخشونت های مثه این زیاد دیده میشه...(که اکثرا برگرفته از حقیقتن)
+این اتفاق(بریدن اندام تناسلی وخوروندن اون به فرد) واقعیه...یکم تاریخ سرخپوست هارومطالعه کنید...
+++خیلی این 13به15 رو پیچوندم تا قسمت های انتهایی جذاب تربشه -_^