"فرشته‌ای زمینی" | 6th Chapter

۹ نظر گزارش تخلف
Choi Minsoo | Romace Channel
Choi Minsoo | Romace Channel

6th Chapter˚⋆.
یونجین: اوه، دختررررر؛ معلومه که تو فرشته خوشولوی منی! نیازی نیست بهم ثابت کنی!
من(مینسو): نه، خودت گفتی من فرشته‌ات نیستم!

سونگهون هم مات و مهبوت ما رو نگاه میکرد . . .
خلاصه که یونجین یجوری جمعش کرد، آخیش!

توی راه با یونجین کلی حرف زدیم و یونجین چیزی بهم نشون داد که فهمیدم دخترای کلاس حق داشتن بزننش، اگه منم جاشون بودم حتما میزدمش!
از تقلب کردنشون فیلم گرفته بود و به دبیرا نشون داده بود؛ درسته یونجین خودش خیلی درسخون نیست، ولی زیاد اهل تقلب و اینها هم نیست . . .

بلاخرهههههه واقت خوابه، با خیال راحت میخوابم و صبح دوباره بیدار میشم.

مینسو، مینسو! بیدار شو! باید بری مدرسه!
مامانم بیدارم کرد، پاشدم و لباس های قشنگم رو پوشیدم؛ یه دامن بلند چهارخونه [که زیرش ساق پوشیده بودم]، یه پیراهن سفید، یه کت سرمه‌ای، و در آخر یه مقنعه سرمه‌ای روشن . . .

سوار تاکسی شدم؛ خدای من! سونگهون اینجا چیکار میکنه؟ خیلیم خوبه، اونجاهایی که از ریاضی مشکل داشتم رو ازش میپرسم! آره.

+ سلام!
- سلام!
+ سونگهون
- بله؟
+ میتونی یسری از بخش های ریاضی رو برام توضیح بدی؟
- همین الان نیاز داری که برات توضیح بدم؟
+ اممم، خب اگه الان برام توضیح بدی که خیلی عالی میشه، اما میتونم تا زنگ آخر صبر کنم!
- امروز با گروه مطالعه نیستی؟
+ چرا، اتفاقا امروز باهاشون میرم تا درس بخونم!
- خب پس اونجا برات توضیح میدم . . .
+ ممنونمممم
- ( یه لبخند زورکی)

بلاخره رسیدیم مدرسه! اولین زنگ امتحان دارم، امتحان ادبیات کره‌ای؛ امیدوارم خوب بدم!
هوف . . . بلاخره امتحان تموم شد! خوب بود، بد نبود!

زنگ دوم ورزش داریم، اما دبیر ورزش نیومده؛ پس توی کلاس میشینیم و با همدیگه  صحبت میکنیم!

زنگ سوم؛ ریاضی، عاشق این زنگم؛ با تموم وجودم عاشق این زنگم، درسته از ریاضی زیاد خوشم نمیاد ولی ازش بدمم نمیاد.

این زنگ به سرعت تموم شد! باید با گروه مطالعه برم و درسامو بخونم . . .

+ سونگهون!
- سلام!
+ سلام!
- چقدر زود اومدی! چه خبره؟
+ اممم، خب زود اومدم که گیرت بیارم و برام ریاضی رو توضیح بدی! ( یه خنده ریز و کوتاه)
- خب، شروع کنیم؟
+ اوهوم
- بگو ببینم، کدوم سوالارو باید برات توضیح بدم؟
+ سوال ۳ و ۹ و اممممم و ۶
- اینا که خیلی راحتن! فقط باید دقت کنی

ادامه در نظرات^^

نظرات (۹)

Loading...

توضیحات

"فرشته‌ای زمینی" | 6th Chapter

۱۰ لایک
۹ نظر

6th Chapter˚⋆.
یونجین: اوه، دختررررر؛ معلومه که تو فرشته خوشولوی منی! نیازی نیست بهم ثابت کنی!
من(مینسو): نه، خودت گفتی من فرشته‌ات نیستم!

سونگهون هم مات و مهبوت ما رو نگاه میکرد . . .
خلاصه که یونجین یجوری جمعش کرد، آخیش!

توی راه با یونجین کلی حرف زدیم و یونجین چیزی بهم نشون داد که فهمیدم دخترای کلاس حق داشتن بزننش، اگه منم جاشون بودم حتما میزدمش!
از تقلب کردنشون فیلم گرفته بود و به دبیرا نشون داده بود؛ درسته یونجین خودش خیلی درسخون نیست، ولی زیاد اهل تقلب و اینها هم نیست . . .

بلاخرهههههه واقت خوابه، با خیال راحت میخوابم و صبح دوباره بیدار میشم.

مینسو، مینسو! بیدار شو! باید بری مدرسه!
مامانم بیدارم کرد، پاشدم و لباس های قشنگم رو پوشیدم؛ یه دامن بلند چهارخونه [که زیرش ساق پوشیده بودم]، یه پیراهن سفید، یه کت سرمه‌ای، و در آخر یه مقنعه سرمه‌ای روشن . . .

سوار تاکسی شدم؛ خدای من! سونگهون اینجا چیکار میکنه؟ خیلیم خوبه، اونجاهایی که از ریاضی مشکل داشتم رو ازش میپرسم! آره.

+ سلام!
- سلام!
+ سونگهون
- بله؟
+ میتونی یسری از بخش های ریاضی رو برام توضیح بدی؟
- همین الان نیاز داری که برات توضیح بدم؟
+ اممم، خب اگه الان برام توضیح بدی که خیلی عالی میشه، اما میتونم تا زنگ آخر صبر کنم!
- امروز با گروه مطالعه نیستی؟
+ چرا، اتفاقا امروز باهاشون میرم تا درس بخونم!
- خب پس اونجا برات توضیح میدم . . .
+ ممنونمممم
- ( یه لبخند زورکی)

بلاخره رسیدیم مدرسه! اولین زنگ امتحان دارم، امتحان ادبیات کره‌ای؛ امیدوارم خوب بدم!
هوف . . . بلاخره امتحان تموم شد! خوب بود، بد نبود!

زنگ دوم ورزش داریم، اما دبیر ورزش نیومده؛ پس توی کلاس میشینیم و با همدیگه  صحبت میکنیم!

زنگ سوم؛ ریاضی، عاشق این زنگم؛ با تموم وجودم عاشق این زنگم، درسته از ریاضی زیاد خوشم نمیاد ولی ازش بدمم نمیاد.

این زنگ به سرعت تموم شد! باید با گروه مطالعه برم و درسامو بخونم . . .

+ سونگهون!
- سلام!
+ سلام!
- چقدر زود اومدی! چه خبره؟
+ اممم، خب زود اومدم که گیرت بیارم و برام ریاضی رو توضیح بدی! ( یه خنده ریز و کوتاه)
- خب، شروع کنیم؟
+ اوهوم
- بگو ببینم، کدوم سوالارو باید برات توضیح بدم؟
+ سوال ۳ و ۹ و اممممم و ۶
- اینا که خیلی راحتن! فقط باید دقت کنی

ادامه در نظرات^^