در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان کوتاه ((ساعت9)) پارت نهم

۰ نظر گزارش تخلف
♱~ℓσℓℓιρσρ~♱
♱~ℓσℓℓιρσρ~♱

ژولیت: عزیزم چیشده؟
من: لباساااام
ژولیت: اها اونا، راستش خیلی قدیمی بود و رنگشون رفته ازشون استفاده کردیم تا خونه رو تمیز کنیم
من: اونا تنها لباسام بودن، من اینو نمیپوشمممم
ژولیت: چی؟ اون برای منه امیدوار بودم خوشت بیاد لطفا یه بار بپوشش
من: اسکااات لباستو بهم قرض بده
اسکات: چرا من؟
من: نمیدونم هرکدوم از شماها

همه به لئو خیره شدن

لئو: چرا من؟
اسکات: چون تو بین ما پاستوریزه ای، جسیکا لباسارو میذارم پشت در بردار

لباسارو پوشیدم. برام بلند بود و گشاد. اومدم بیرون. همه روی زمین دور هم نشسته بودن و ژولیت غذا میکشید. لئو به من خیره شد و اسکات خندید

اسکات: بامزه شدی
من: نباید به لباسام دست میزدین، اونم برای تمیزکاری؟ بعد از ناهار باید قوانینی بذاریم من اینجوری نمیتونم
رومئو: اوممم، مثل همیشه غذا عالیه
ژولیت: نوش جونت همسرم

چپ چپ نگاهشون کردم

من اخرش میترشم

غذا تموم شد و سفره رو جمع کردیم. همه دور هم نشسته بودیم

من: خب قانونی به ذهنتون میاد رو بگید اگر اکثریت پذیرفتن‌ قبول میکنیم
رومئو: تو گلدون نشاشین
من: اخه کی اینکارو میکنه؟
اسکات: من

همه زیر چشمی نگاهش کردیم و به معنای اینکه با این قانون موافقیم دستامونو بالا بردیم

اسکات: با بقیه توی خونه لاس نزنین

همه به جز رومئو و ژولیت دستاشونو بالا بردن

من: خب اکثریته و قبوله
ژولیت: پس از این به بعد به نوبت غذا درست کنیم

ژولیت و هارلی دستاشونو بالا بردن. ژولیت به من خیره شد. لبخند زدم

من: شرمنده من اشپزی بلد نیستم
اسکات: بیاین گوزیدنم اینجا ممنوع کنین دیگه هرکی خواست بگوزه بیرون از خونه

خندیدم

هارلی: میشه لطفا هربار فیلم میبینید صداشو کم کنین و با صدای بلند حرف نزنین؟ من باید ارامش داشته باشم

بلند شد و به اتاقش رفت

اسکات: اون این مدت حالش خوب نیست کاریش نداشته باشین
من: چرا؟

اسکات شونه هاشو بالا انداخت. لئو هم بلند شد و به سمت اتاقش رفت.

اسکات: هوی هنوز داریم قانون میذاریم

بی هیچ توجهی وارد اتاقش شد. لبخند زدم

من: شاهزادمو پیدا کردم
اسکات: چی؟
من: اینجا مهمونی نگیرین و اجاره رو به موقع پرداخت کنین. وقت خوابه؟
ژولیت: اره امروز همه خسته ایم
من: شب بخیر

بلند شدم و به اتاقم رفتم. پنجررو باز کردم، یه لحظه لرزیدم

همونی که توی خیابون دیدمش
چرا اینجاست
داره به من نگاه میکنه؟

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

رمان کوتاه ((ساعت9)) پارت نهم

۷ لایک
۰ نظر

ژولیت: عزیزم چیشده؟
من: لباساااام
ژولیت: اها اونا، راستش خیلی قدیمی بود و رنگشون رفته ازشون استفاده کردیم تا خونه رو تمیز کنیم
من: اونا تنها لباسام بودن، من اینو نمیپوشمممم
ژولیت: چی؟ اون برای منه امیدوار بودم خوشت بیاد لطفا یه بار بپوشش
من: اسکااات لباستو بهم قرض بده
اسکات: چرا من؟
من: نمیدونم هرکدوم از شماها

همه به لئو خیره شدن

لئو: چرا من؟
اسکات: چون تو بین ما پاستوریزه ای، جسیکا لباسارو میذارم پشت در بردار

لباسارو پوشیدم. برام بلند بود و گشاد. اومدم بیرون. همه روی زمین دور هم نشسته بودن و ژولیت غذا میکشید. لئو به من خیره شد و اسکات خندید

اسکات: بامزه شدی
من: نباید به لباسام دست میزدین، اونم برای تمیزکاری؟ بعد از ناهار باید قوانینی بذاریم من اینجوری نمیتونم
رومئو: اوممم، مثل همیشه غذا عالیه
ژولیت: نوش جونت همسرم

چپ چپ نگاهشون کردم

من اخرش میترشم

غذا تموم شد و سفره رو جمع کردیم. همه دور هم نشسته بودیم

من: خب قانونی به ذهنتون میاد رو بگید اگر اکثریت پذیرفتن‌ قبول میکنیم
رومئو: تو گلدون نشاشین
من: اخه کی اینکارو میکنه؟
اسکات: من

همه زیر چشمی نگاهش کردیم و به معنای اینکه با این قانون موافقیم دستامونو بالا بردیم

اسکات: با بقیه توی خونه لاس نزنین

همه به جز رومئو و ژولیت دستاشونو بالا بردن

من: خب اکثریته و قبوله
ژولیت: پس از این به بعد به نوبت غذا درست کنیم

ژولیت و هارلی دستاشونو بالا بردن. ژولیت به من خیره شد. لبخند زدم

من: شرمنده من اشپزی بلد نیستم
اسکات: بیاین گوزیدنم اینجا ممنوع کنین دیگه هرکی خواست بگوزه بیرون از خونه

خندیدم

هارلی: میشه لطفا هربار فیلم میبینید صداشو کم کنین و با صدای بلند حرف نزنین؟ من باید ارامش داشته باشم

بلند شد و به اتاقش رفت

اسکات: اون این مدت حالش خوب نیست کاریش نداشته باشین
من: چرا؟

اسکات شونه هاشو بالا انداخت. لئو هم بلند شد و به سمت اتاقش رفت.

اسکات: هوی هنوز داریم قانون میذاریم

بی هیچ توجهی وارد اتاقش شد. لبخند زدم

من: شاهزادمو پیدا کردم
اسکات: چی؟
من: اینجا مهمونی نگیرین و اجاره رو به موقع پرداخت کنین. وقت خوابه؟
ژولیت: اره امروز همه خسته ایم
من: شب بخیر

بلند شدم و به اتاقم رفتم. پنجررو باز کردم، یه لحظه لرزیدم

همونی که توی خیابون دیدمش
چرا اینجاست
داره به من نگاه میکنه؟