در حال بارگذاری ویدیو ...

میزان... "کپشن"

Belle (R.KH)
Belle (R.KH)

نقاشی و متن اثر حسن روح الامین

*نام اثر: میزان*

دیده بگشا! نقش انسان ماند با جامی تَهی  سوخت لاله، مُرد لیلی، خشک شد سَرو سَهی
زآ گهی مان جهل ماند و جهل ماند از آگهی
دیده بگشا ای صنم، ای ساقی مستان، علی! تیره شد از بیش و کم آیینۀ هستان، علی!

در کتاب فضائل (تالیف ابن شاذان) جلد۱ صفحه ۶۴

آمده است روزی عمار پسر یاسر محضر مولا امیرالمومنین علی علیه السلام رسید و متوجه خشم و تعب مولایش شد.
علت را از حضرت سوال نمود. حضرت امیر علیه السلام فرمودند: از کوچه عبور میکردم و متوجه شدم مردی در حال دعوا با زنی هست و بر سر او فریاد می کشد...
همین حالا سراغش برو و بگو اگر دست ازین کار نکشد علی با ذوالفقار می آید...

عمار پیغام را رساند و مرد کوتاه آمد.

بعد عمار با صدایی رسا گفت:  *بدانید که اگر کسی بر سر زن ها فریاد بکشد؛ مولای من تحمل نمی‌کند و با ذوالفقار می آید.‌..*

*《《 تقدیم به خواهرانِ شهیده غزه 》》
*
یا صاحب الزمان پس کی با شمشیر ذوالفقار علی می آیی؟

سرمست اگر درآیی عالم به هم برآید

خاک وجود ما را گرد از عدم برآید

دل رفت و صبر و دانش ما مانده‌ایم و جانی

ور زان که غم غم توست آن نیز هم برآید... .

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

میزان... "کپشن"

۷ لایک
۰ نظر

نقاشی و متن اثر حسن روح الامین

*نام اثر: میزان*

دیده بگشا! نقش انسان ماند با جامی تَهی  سوخت لاله، مُرد لیلی، خشک شد سَرو سَهی
زآ گهی مان جهل ماند و جهل ماند از آگهی
دیده بگشا ای صنم، ای ساقی مستان، علی! تیره شد از بیش و کم آیینۀ هستان، علی!

در کتاب فضائل (تالیف ابن شاذان) جلد۱ صفحه ۶۴

آمده است روزی عمار پسر یاسر محضر مولا امیرالمومنین علی علیه السلام رسید و متوجه خشم و تعب مولایش شد.
علت را از حضرت سوال نمود. حضرت امیر علیه السلام فرمودند: از کوچه عبور میکردم و متوجه شدم مردی در حال دعوا با زنی هست و بر سر او فریاد می کشد...
همین حالا سراغش برو و بگو اگر دست ازین کار نکشد علی با ذوالفقار می آید...

عمار پیغام را رساند و مرد کوتاه آمد.

بعد عمار با صدایی رسا گفت:  *بدانید که اگر کسی بر سر زن ها فریاد بکشد؛ مولای من تحمل نمی‌کند و با ذوالفقار می آید.‌..*

*《《 تقدیم به خواهرانِ شهیده غزه 》》
*
یا صاحب الزمان پس کی با شمشیر ذوالفقار علی می آیی؟

سرمست اگر درآیی عالم به هم برآید

خاک وجود ما را گرد از عدم برآید

دل رفت و صبر و دانش ما مانده‌ایم و جانی

ور زان که غم غم توست آن نیز هم برآید... .

مذهبی