در حال بارگذاری ویدیو ...

Dariush - Saale Dohezar | داریوش - سال دوهزار

۰ نظر گزارش تخلف
صفربوک
صفربوک

Dariush - Saale Dohezar | داریوش - سال دوهزار - >>>

سال سقوط سال فرار، سال گریز و انتظار
فصل شکفتن فلز، سال سیاه دوهزار
سال سقوطِ عاطفه، تا بی‌نهایت زیر صفر
نهایتِ معراج ذهن، اندیشه‌ی تفسیر صفر
تو ذهن ماشین‌های سرد، معنای عشق و احتیاج
روی نوارِ حافظه، یعنی یه درد بی‌علاج
سال به بن‌بست رسیدن، پنجه به دیوار کشیدن
از معنویت گُم شدن، تن به غریزه بخشیدن
قبیله یعنی یه نفر هم‌خونی معنا نداره
همبستگی خوابیه که، تعبیر فردا نداره
سال سقوط سال فرار، سال گریز و انتظار
پاییز تلخ و بی‌بهار، سال سیاه دوهزار
سالی که خون تو رگها نیست، قلب فلزی تو سینه‌ست
وقتی که تصویر زمان، شکستگی آینه‌ست
قبیله یعنی یه نفر هم‌خونی معنا نداره
همبستگی خوابیه که، تعبیر فردا نداره
توو اون روزایی که میاد، کسی به فکر کسی نیست
هرکی به فکر خودشه، به فکر فریادرسی نیست
همه به هم بی‌اعتنا، حتی به مرگ همدیگه
کسی اگه کمک بخواد، کی میدونه اون چی میگه
تووی کتابای لُغت، سفیده برگا همیشه
نه دشمنی نه دوستی، هیچی نوشته نمیشه
این ناگزیر واسه ما، سیر صعودی تا سقوط
همیشه قصه‌ی صدا، تمومه با حرف سکوت
وقتی که آیینه عشق، سیاه بشه زیر غُبار
وقت طلوع فاجعه ست، میرسه سال دوهزار

نظرات

در حال حاضر امکان درج نظر برای این ویدیو غیرفعال است.

توضیحات

Dariush - Saale Dohezar | داریوش - سال دوهزار

۲ لایک
۰ نظر

Dariush - Saale Dohezar | داریوش - سال دوهزار - >>>

سال سقوط سال فرار، سال گریز و انتظار
فصل شکفتن فلز، سال سیاه دوهزار
سال سقوطِ عاطفه، تا بی‌نهایت زیر صفر
نهایتِ معراج ذهن، اندیشه‌ی تفسیر صفر
تو ذهن ماشین‌های سرد، معنای عشق و احتیاج
روی نوارِ حافظه، یعنی یه درد بی‌علاج
سال به بن‌بست رسیدن، پنجه به دیوار کشیدن
از معنویت گُم شدن، تن به غریزه بخشیدن
قبیله یعنی یه نفر هم‌خونی معنا نداره
همبستگی خوابیه که، تعبیر فردا نداره
سال سقوط سال فرار، سال گریز و انتظار
پاییز تلخ و بی‌بهار، سال سیاه دوهزار
سالی که خون تو رگها نیست، قلب فلزی تو سینه‌ست
وقتی که تصویر زمان، شکستگی آینه‌ست
قبیله یعنی یه نفر هم‌خونی معنا نداره
همبستگی خوابیه که، تعبیر فردا نداره
توو اون روزایی که میاد، کسی به فکر کسی نیست
هرکی به فکر خودشه، به فکر فریادرسی نیست
همه به هم بی‌اعتنا، حتی به مرگ همدیگه
کسی اگه کمک بخواد، کی میدونه اون چی میگه
تووی کتابای لُغت، سفیده برگا همیشه
نه دشمنی نه دوستی، هیچی نوشته نمیشه
این ناگزیر واسه ما، سیر صعودی تا سقوط
همیشه قصه‌ی صدا، تمومه با حرف سکوت
وقتی که آیینه عشق، سیاه بشه زیر غُبار
وقت طلوع فاجعه ست، میرسه سال دوهزار

موسیقی و هنر