در حال بارگذاری ویدیو ...

❂❂ فن فیک عاشقانه اشتباه (Mistake) به مناسبت تولد مهرنازی ❂❂ پارت پنجم

۱۱ نظر گزارش تخلف
♥ Mahsa.key ♥ (Hani ☛Plz Always Be Happy☚ ) شیـــــــطـونکــ

پارت پنجم:

چشمان سان هی ازتعجب گردشد و باصدای بلند گفت: لی وون؟!! دوست پسر مننن؟!!.. فک کنم اشتباه متوجه شدید من هیچوقت دوس پسری نداشتم."
بیچاره ازاینکه فکرمیکرد شاید رییسش بخاطر او آمده سربه زیر انداخت...چه خیال باطی ..!! خواست به سمت ماشینش برود که دستی بازویش را چنگ زد. باحیرت برگشت و به رییسش که باگیجی به او زل زده بود خیره شد. کیوجونگ درحالی که قصد رها کردن بازوی سان هی را نداشت پرسید: یعنی چی؟ مگه تو با لی وون گوک مدل شرکتمون رابطه نداشتی؟ !! " سان هی کلافه از سوالای بی مورد رییسش بازویش را ازحصار دستان کیوجونگ پس کشید ونالید: نههه نداشتم ..من اصلا ازاون پسره ی خودخواه بدم میاد " کیوجونگ گیج ازحرفای سان هی و صحنه ای که آنشب دیده بود باصدای بلندی نالید: اما من با چشای خودم دیدم لعنتییییی .." سان هی ازصدای بلند رییسش جاخورد. دلیل پریشان حالیش رانمیدانست . با تردید زمزمه کرد: تو ..چیو دیدی؟ " کیوجونگ چشم ریز کرد و به صورت سان هی نزدیک شد.حال سان هی با پخش شدن نفس های داغ کیوجونگ روی صورتش دگرگون شد. به ناگه قلبش بلرزه افتاد. آب دهنش رابه سختی قورت داد وسعی کرد مسیرنگاهش را ازلب های رییسش منحرف کند . کیوجونگ آرام نفسش را بیرون داد و زمزمه کرد: بوسه تون رو...اون شب..توی باغ ...من دیدمش .." سان هی وحشت زده از حقیقتی که شنیده بود یه قدم عقب رفت و به ماشین پشت سرش تکیه داد. باورش نمیشد. اودیده بود؟ آن بوسه ی اجباری را که لی وون به او تحمیل کرده بود! اشک درچشمانش حلقه زد.پس رییسش فکر میکرد او با لی وون رابطه دارد..!؟ سربلند کرد و به چشمان منتظر کیوجونگ که منتظره جوابی بود خیره شد. پوزخندی زد و باصدای آرامی که به زور شنیده میشد زمزمه کرد: تواشتباه دیدی رییس کیم..توهیچ وقت..واقعیتو ندیدی..یانخواستی ببینی .."

نظرات (۱۱)

Loading...

توضیحات

❂❂ فن فیک عاشقانه اشتباه (Mistake) به مناسبت تولد مهرنازی ❂❂ پارت پنجم

۲۱ لایک
۱۱ نظر

پارت پنجم:

چشمان سان هی ازتعجب گردشد و باصدای بلند گفت: لی وون؟!! دوست پسر مننن؟!!.. فک کنم اشتباه متوجه شدید من هیچوقت دوس پسری نداشتم."
بیچاره ازاینکه فکرمیکرد شاید رییسش بخاطر او آمده سربه زیر انداخت...چه خیال باطی ..!! خواست به سمت ماشینش برود که دستی بازویش را چنگ زد. باحیرت برگشت و به رییسش که باگیجی به او زل زده بود خیره شد. کیوجونگ درحالی که قصد رها کردن بازوی سان هی را نداشت پرسید: یعنی چی؟ مگه تو با لی وون گوک مدل شرکتمون رابطه نداشتی؟ !! " سان هی کلافه از سوالای بی مورد رییسش بازویش را ازحصار دستان کیوجونگ پس کشید ونالید: نههه نداشتم ..من اصلا ازاون پسره ی خودخواه بدم میاد " کیوجونگ گیج ازحرفای سان هی و صحنه ای که آنشب دیده بود باصدای بلندی نالید: اما من با چشای خودم دیدم لعنتییییی .." سان هی ازصدای بلند رییسش جاخورد. دلیل پریشان حالیش رانمیدانست . با تردید زمزمه کرد: تو ..چیو دیدی؟ " کیوجونگ چشم ریز کرد و به صورت سان هی نزدیک شد.حال سان هی با پخش شدن نفس های داغ کیوجونگ روی صورتش دگرگون شد. به ناگه قلبش بلرزه افتاد. آب دهنش رابه سختی قورت داد وسعی کرد مسیرنگاهش را ازلب های رییسش منحرف کند . کیوجونگ آرام نفسش را بیرون داد و زمزمه کرد: بوسه تون رو...اون شب..توی باغ ...من دیدمش .." سان هی وحشت زده از حقیقتی که شنیده بود یه قدم عقب رفت و به ماشین پشت سرش تکیه داد. باورش نمیشد. اودیده بود؟ آن بوسه ی اجباری را که لی وون به او تحمیل کرده بود! اشک درچشمانش حلقه زد.پس رییسش فکر میکرد او با لی وون رابطه دارد..!؟ سربلند کرد و به چشمان منتظر کیوجونگ که منتظره جوابی بود خیره شد. پوزخندی زد و باصدای آرامی که به زور شنیده میشد زمزمه کرد: تواشتباه دیدی رییس کیم..توهیچ وقت..واقعیتو ندیدی..یانخواستی ببینی .."