در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان عشق تو را می یابد قسمت5

۶ نظر
گزارش تخلف
little army
little army

دیگه ساعت نزدیک 7 شده بود و اریل باید همراه گروه موسیقی اواز می خوند و پیانو میزد پس اماده شد موهاشو بافت و زیبا توین پیراهنش رو پوشید اون خودش رو به گروه رسوند اونا تمرین کردند و برای جشن اماده بودند کم کم همه اومدند و کشن شروع شد لوییس هم وارد جشن شد و وقتی اریل رو دید خشکش زد چون اون خیلی خیلی زیبا شده بود گروه موسیقی شروع به نواختن کردند و اریل اهنگی رو خوند بعد از اون اریل متوجه شد همه از استعداد اون شگفت زده شدند پس تصمیم گرفت اهنگی رو که مادرش توی بچگی براش می خوند رو بنوازه(اهنگی که در قسمت 2 بود که در اصل به بچگی و حل معمای زندگیش کمک می کنه) و همون لحطه که اریل این اهنگ رو خوند اشگ های لوییس سرازیر شد چون اون اهنگ تنها چیزی بود که از مادرش براش مونده بود دوست اریل لا را جمله ای گفت که اریل خشکش زد این همه زیبایی شایسته ی یه شاهزادس و همون موقع اریل فهمید که چه گندی زده اون رفت پیش شاهزاده کمی با ترس و لرز جلو رفت و گفت شاهزاده من عذر می خوام واقعا بابت رفتار امروزم شاهزاده دستش رو بالا اورد اریل از ترس چشماش رو بست چون فکر می کرد شاهزاده می خواد بزنتش ولی شهزاده دستش رو گذاشت رو شونه اریل و گفت ایرادی نداره شهمزاده بودن من دیگه مهم نیست و اشکای خودش رو پاک کرد اریل گفت چرا چرا کلمه دیگه رو به کار بردی لوییس گفت جوابش پیش خودته اریل گفت چی لوییس جواب اد هیچی اریل با شهزاده دست دا و گفت از اشناییت خوشبختم من اریلم گفت البته تک می دونستی و لوییس گفت منم لوییس هستم لوییس خالی یعنی شاهزادا و اینا رو به من نگو راحت باش اهنگی نواخته شد لوییس از اریل درخواست کرد تا با هاش برقصه اون دو با هم رقصیدند ولی همه به اون ها خیره شده بودند هیج کس چشم از اریل بر نمی داشت و سالن پر شدهئبود از چنین حرفایی که اون دختر کیه ایا به پرنسسه یا اینکه چه زوج خوبی هستن ولی واقعا اون که بود حتی خودش هم نمی دونست چه شخص مهمیه و قرار چه راز هایی رو خل کنه
اون ها با اهنگ همین قسمت با هم می رقصند

نظرات (۶)

Loading...

توضیحات

رمان عشق تو را می یابد قسمت5

۷ لایک
۶ نظر

دیگه ساعت نزدیک 7 شده بود و اریل باید همراه گروه موسیقی اواز می خوند و پیانو میزد پس اماده شد موهاشو بافت و زیبا توین پیراهنش رو پوشید اون خودش رو به گروه رسوند اونا تمرین کردند و برای جشن اماده بودند کم کم همه اومدند و کشن شروع شد لوییس هم وارد جشن شد و وقتی اریل رو دید خشکش زد چون اون خیلی خیلی زیبا شده بود گروه موسیقی شروع به نواختن کردند و اریل اهنگی رو خوند بعد از اون اریل متوجه شد همه از استعداد اون شگفت زده شدند پس تصمیم گرفت اهنگی رو که مادرش توی بچگی براش می خوند رو بنوازه(اهنگی که در قسمت 2 بود که در اصل به بچگی و حل معمای زندگیش کمک می کنه) و همون لحطه که اریل این اهنگ رو خوند اشگ های لوییس سرازیر شد چون اون اهنگ تنها چیزی بود که از مادرش براش مونده بود دوست اریل لا را جمله ای گفت که اریل خشکش زد این همه زیبایی شایسته ی یه شاهزادس و همون موقع اریل فهمید که چه گندی زده اون رفت پیش شاهزاده کمی با ترس و لرز جلو رفت و گفت شاهزاده من عذر می خوام واقعا بابت رفتار امروزم شاهزاده دستش رو بالا اورد اریل از ترس چشماش رو بست چون فکر می کرد شاهزاده می خواد بزنتش ولی شهزاده دستش رو گذاشت رو شونه اریل و گفت ایرادی نداره شهمزاده بودن من دیگه مهم نیست و اشکای خودش رو پاک کرد اریل گفت چرا چرا کلمه دیگه رو به کار بردی لوییس گفت جوابش پیش خودته اریل گفت چی لوییس جواب اد هیچی اریل با شهزاده دست دا و گفت از اشناییت خوشبختم من اریلم گفت البته تک می دونستی و لوییس گفت منم لوییس هستم لوییس خالی یعنی شاهزادا و اینا رو به من نگو راحت باش اهنگی نواخته شد لوییس از اریل درخواست کرد تا با هاش برقصه اون دو با هم رقصیدند ولی همه به اون ها خیره شده بودند هیج کس چشم از اریل بر نمی داشت و سالن پر شدهئبود از چنین حرفایی که اون دختر کیه ایا به پرنسسه یا اینکه چه زوج خوبی هستن ولی واقعا اون که بود حتی خودش هم نمی دونست چه شخص مهمیه و قرار چه راز هایی رو خل کنه
اون ها با اهنگ همین قسمت با هم می رقصند