در حال بارگذاری ویدیو ...

145

۲۷ نظر
گزارش تخلف
K.R.R.A...SHiN
K.R.R.A...SHiN

به عقب هل خوردم و افتادم زمین گردو خاک به هوا پخش شد سریع بلند شدم و داد زدم: یوریپه!؟ میکو!؟؟؟ شماها حالتون خوبه!؟ و غبار های پخش شده توی هوا نگاه میکردم تا بلکه یوریپه و میکو از داخلشون بیرون بیان... بودی دود آتیش ها باعث شد کمی سرفه کنم به غبار ها دقیق شدم حس میکردم چیز شبح مانندی پشتشون میبینم یکهو چیزی دور پام حلقه شد و به سرعت کشیدم طرف آتیش ها جیغ زدم و سعی کردم خودم رو خلاص کنم دستو پا میزدم و به زمین خنج مینداختم... گندش بزنن گندش بزنن این دیگه چه کوفتیه الان توی آتیش ها جزغاله میشم همینطور به سرعت سمت آتیش ها کشیده میشدم لحظه ی ورود به شعله های آتش چشم هام کاملا گشاد شد و با حس سوختن و جلزو ولز کردن پوستم محکم چشم هام رو بستم و جیغ کشیدم نفسم حبس شد منتظر موندم تا آتیش منو بسوزونه و کباب کنه اما درد سوزش دست هام بیشتر از این نشد گرمای شدید و صدای جلزو ولز کردنش رو میشنیدم اما دیگه حس سوختن رو نداشتم یه چشمم رو به ارومی باز کردم دیدن زبانه های آتیش دورم باعث شد دوباره محکم ببندمشون بعد از چند ثانیه دوباره اروم چشم هام زو باز کردم وضعیتم همون بود اما چیز حیرت اوری که متوجهش شدم این بود...آتیش دیگه من رو نمیسوزوند!! دستم رو با بهت جلو آوردم و شعله های آتیش رو لمس کردم گرمای سوزناکش حس میشد اما پوست من نمیسوخت... یعنی من هم... قدرتم رو آزار کردم!؟تا میخواستم خوشحالی کنم یاد چیز دیگه ای افتادم... ای وای!!!
یوریپه
جسم ساناکورو میتونستم بین آتیش ها ببینم با جیغ اسمش رو صدا زدم که یکهو جسمش ناپدید شد... خشکم زد چه اتفاقی افتاد!؟اون...دستم دوباره توسط کو کشیده شد درحالی که ساعدش رو جلوی پیشونیش گرفته بود با صدای بلندی گفت: زود باش نکو!!! الان میسوزی!!! دنبالش کشیده شدم و به پشت سرم نگاه کردم میکو همراهمون میومد با جادوش راهی رو بین آتیش ها درست کرده بود تا رد بشیم هنوز توی شک بودم یعنی واقعا درست دیدم!؟ ساناکو... ناپدید شد یا سوخت!؟ سرم رو به چپو راست تکون دادم نه نه امکان نداره سوخته باشه اصلا اون چی بود که داخل آتیش کشیدش!؟ با ریزش قسمتی از سقف جلو ی پاهامون کو سریع ایساد و منو کشید عقب داد زد: مراقب باش! نور اتیش برای چند ثانیه دیدم رو کور کرد بوی دود داشت خفم میکرد به میکو نگاه میکردم حالش اصلا خوب نبود...

نظرات (۲۷)

Loading...

توضیحات

145

۱۵ لایک
۲۷ نظر

به عقب هل خوردم و افتادم زمین گردو خاک به هوا پخش شد سریع بلند شدم و داد زدم: یوریپه!؟ میکو!؟؟؟ شماها حالتون خوبه!؟ و غبار های پخش شده توی هوا نگاه میکردم تا بلکه یوریپه و میکو از داخلشون بیرون بیان... بودی دود آتیش ها باعث شد کمی سرفه کنم به غبار ها دقیق شدم حس میکردم چیز شبح مانندی پشتشون میبینم یکهو چیزی دور پام حلقه شد و به سرعت کشیدم طرف آتیش ها جیغ زدم و سعی کردم خودم رو خلاص کنم دستو پا میزدم و به زمین خنج مینداختم... گندش بزنن گندش بزنن این دیگه چه کوفتیه الان توی آتیش ها جزغاله میشم همینطور به سرعت سمت آتیش ها کشیده میشدم لحظه ی ورود به شعله های آتش چشم هام کاملا گشاد شد و با حس سوختن و جلزو ولز کردن پوستم محکم چشم هام رو بستم و جیغ کشیدم نفسم حبس شد منتظر موندم تا آتیش منو بسوزونه و کباب کنه اما درد سوزش دست هام بیشتر از این نشد گرمای شدید و صدای جلزو ولز کردنش رو میشنیدم اما دیگه حس سوختن رو نداشتم یه چشمم رو به ارومی باز کردم دیدن زبانه های آتیش دورم باعث شد دوباره محکم ببندمشون بعد از چند ثانیه دوباره اروم چشم هام زو باز کردم وضعیتم همون بود اما چیز حیرت اوری که متوجهش شدم این بود...آتیش دیگه من رو نمیسوزوند!! دستم رو با بهت جلو آوردم و شعله های آتیش رو لمس کردم گرمای سوزناکش حس میشد اما پوست من نمیسوخت... یعنی من هم... قدرتم رو آزار کردم!؟تا میخواستم خوشحالی کنم یاد چیز دیگه ای افتادم... ای وای!!!
یوریپه
جسم ساناکورو میتونستم بین آتیش ها ببینم با جیغ اسمش رو صدا زدم که یکهو جسمش ناپدید شد... خشکم زد چه اتفاقی افتاد!؟اون...دستم دوباره توسط کو کشیده شد درحالی که ساعدش رو جلوی پیشونیش گرفته بود با صدای بلندی گفت: زود باش نکو!!! الان میسوزی!!! دنبالش کشیده شدم و به پشت سرم نگاه کردم میکو همراهمون میومد با جادوش راهی رو بین آتیش ها درست کرده بود تا رد بشیم هنوز توی شک بودم یعنی واقعا درست دیدم!؟ ساناکو... ناپدید شد یا سوخت!؟ سرم رو به چپو راست تکون دادم نه نه امکان نداره سوخته باشه اصلا اون چی بود که داخل آتیش کشیدش!؟ با ریزش قسمتی از سقف جلو ی پاهامون کو سریع ایساد و منو کشید عقب داد زد: مراقب باش! نور اتیش برای چند ثانیه دیدم رو کور کرد بوی دود داشت خفم میکرد به میکو نگاه میکردم حالش اصلا خوب نبود...