بنابراین زمان هنوز فرا رسیده است من می دانم، شما می دانید، هر چیزی می داند بنابراین زمان هنوز فرا رسیده است دیگه هیچکس نمیدونه
So time is yet now, right here to go I know, you know, anything does know So time is yet now, right here to go Nobody doesn't know anymore
کلمه عشق (کلمه) شاید لیستی از احساسات لحظه ای شرایط پیوست، چه چیزی را دوست دارم؟ کودکی که به اندازه کافی دوستش نداشته باشد (کودک)
사랑이라는 말 (말) 어쩌면 순간의 감정의 나열 조건이 붙지, 나는 무얼 사랑하는가? 충분히 사랑받지 못한 아이 (아이)
بنابراین، بیش از همه، نوع محتاط من واقعاً یک رابطه جدی می خواهم می دانی، ابدیت یک قلعه شنی است حتی در امواج آرام به راحتی و بدون قدرت فرو می ریزد چه چیزی از دست دادن را غمگین می کند؟ (آیا غم انگیز است؟) در واقع ترسیدن غم انگیز است (ترس غمگین است)
그래서, 무엇보다, 신중한 type 나는 말야 원해 진중한 사이 알잖아 영원은 모래성 잔잔한 파도에도, 힘없이 쉽게 무너져 상실은 무엇 때문에 슬픈 걸까? (슬픈 걸까?) 사실은 두려운 게 슬픈 거야 (두려운 게 슬픈 거야)
خیلی دور، تو رفته ای دور شدن خیلی دور، تو رفته ای می دانم، باید بدانم، آره
So far away, you're gone Getting far away Too far away, you're gone I know, I have to know, yeah
بنابراین زمان هنوز فرا رسیده است من می دانم، شما می دانید، هر چیزی می داند بنابراین زمان هنوز فرا رسیده است دیگه کسی نمیدونه آره
So time is yet now, right here to go I know, you know, anything does know So time is yet now, right here to go Nobody doesn't know anymore, yeah
برای چی ناراحتی؟ (آیا غم انگیز است؟) در واقع، ترس بزرگ است (بزرگ است) ما رویای آینده ای با هم داشتیم، اما دیگر با هم نیستیم قلعه های شنی ساخته شده است
당신은 무엇 땜에 슬픈 걸까? (슬픈 걸까?) 사실은 두려움이 큰 거잖아 (큰 거잖아) 함께 미래를 그리던 우리는 없고 쌓은 모래성들을
این مال ماست که آن را شکست (مال ماست) حتی اگر این بازی بدون برد و باخت باشد من همیشه یک بازنده بازی هستم گفت همه را می دهیم، همه را می شکنیم و برو، چه عشق و چه مردم چون همه خودخواه هستند (زیرا)
부숴 버린 것은 우린 거야 (우린 거야) 승패가 없는 게임이라지만 난 언제나 game loser 모든 걸 주겠다던, 우린 모든 것을 부셔 그리고, 떠나지 사랑이든 사람이든 모두가 이기적이기 때문이야 (때문이야)
خیلی دور، تو رفته ای دور شدن خیلی دور، تو رفته ای می دانم، باید بدانم، آره
So far away, you're gone Getting far away Too far away, you're gone I know, I have to know, yeah
بنابراین زمان هنوز فرا