بامداد..″کپشن چیزی هست که باید میگفتم:>>″
اکنون....بالش از هر دو روی داغ است!″
شمع دیگری..″
میمیرد,کلاغها فریاد میکشند!″
آنجا,بیسرانجام...″
همه شب هیچ نخوابیدم,″
خیلی دیر است به خواب بیندیشم…″
چه سفیدی بیتابانه′ای″
در ژرفایِ سفید پرده!″
سلام ای بامداد:>>″
•
•
•
•
•
میگم این بار!″
همه چیز و هیچ چیز را!″
دوستی داشتم...
نامِ من را نمیدانست!″
معنایِ دوستی را هم همینطور!″
و اورا قبل از اینکه بتواند دنیا را ببیند...از دست دادم:>>″
آیا بهانه′ای قابلِ قبول برایِ رفتنم خواهد بود؟:>″
نمیدانم...″
حرف هایِ من رو فراموش نکنید!″
هیچ چیز و هیچ کس ابدی نخواهد بود!″
من را کهکشانی بدانید...که مرگ و نابودیِ آن همراه با پایانِ زندگیِ شما′است:>>″
همانطور که گفتم...″من تکه تکه′ی وجود′ام رو در نوشته ها′م میزارم:>>″
و این نوشته ها...کهکشان خواهند بود:>>″
نظرات (۱۸)