Part:5 عاشق دکتر بچه ام شدم

۱ نظر گزارش تخلف
Avin.  پارت ۳رمان اضافه شد
Avin. پارت ۳رمان اضافه شد

لوکا : ( من عاشقشم اگه چیزیش بشه چی)
فلش بک: لوکا رفت و بیمارستان
چن چن: بابایی مامانو بردن عمل ( باگریه)
لوکا: چیی دکتر کجاست؟( باداد)
دکتر: حتما شما نمیدونین یک ماه قبل رز اومده بود اینجا چون سرطان داشت و بهش گفتیم عمل کنیمش خوب میشه ولی به علت افسردگیش قبول نکرد گفت بمیرم بهتره الان اگه تا فردا عمل نشه متاسفانه میمیره
لوکا: زود عملش کنین هرچی لازمه خودم انجام میدم
چن چن: بابایی مامان خوب میشه ؟
لوکا : آره
لوکا رفت بیرون هوا بخوره
لوکا: تو هم منو ول نکن نمیخواستم دوباره اینو تجربه کنم لطفا منو تنها نذار ( با گریه)
خودشو جمع کرد تا چن چن نبینه
فلش بک : هشت ساعت گذشت ولی رز هنوز از عمل درنیومد
بادیگارد: رئیس چن چن و بردیم خونه خیلی خسته بود
لوکا: خوب شد
لوکا: ۸ ساعت شده منو تنها نذار دیگه نهه نمیتونم تحمل کنم نباشی قول میدم اگه بیدار شدی همه کار برات کنم
بادیگارد: تو خونه این نامه رو پیدا کردیم
نامه ی رز: سلام لوکا امیدوارم این نامه رو که خوندی ناراحت نشی توی آخرین روز های زندگیم بهترین چیز هارو بامن تجربه کردین مرسی و بابت این حرفی که میگم میترسم ناراحتت کنم من دوستت دارم از وقتی که دیدمت و اگه من مردم به چن چن بگو من اونو خیلی دوس داشتم خداحافظ
لوکا با خوندن این نامه انگار قلبشو هزار بار خنجر میزدن که دکتر اومد

نظرات (۱)

Loading...

توضیحات

Part:5 عاشق دکتر بچه ام شدم

۷ لایک
۱ نظر

لوکا : ( من عاشقشم اگه چیزیش بشه چی)
فلش بک: لوکا رفت و بیمارستان
چن چن: بابایی مامانو بردن عمل ( باگریه)
لوکا: چیی دکتر کجاست؟( باداد)
دکتر: حتما شما نمیدونین یک ماه قبل رز اومده بود اینجا چون سرطان داشت و بهش گفتیم عمل کنیمش خوب میشه ولی به علت افسردگیش قبول نکرد گفت بمیرم بهتره الان اگه تا فردا عمل نشه متاسفانه میمیره
لوکا: زود عملش کنین هرچی لازمه خودم انجام میدم
چن چن: بابایی مامان خوب میشه ؟
لوکا : آره
لوکا رفت بیرون هوا بخوره
لوکا: تو هم منو ول نکن نمیخواستم دوباره اینو تجربه کنم لطفا منو تنها نذار ( با گریه)
خودشو جمع کرد تا چن چن نبینه
فلش بک : هشت ساعت گذشت ولی رز هنوز از عمل درنیومد
بادیگارد: رئیس چن چن و بردیم خونه خیلی خسته بود
لوکا: خوب شد
لوکا: ۸ ساعت شده منو تنها نذار دیگه نهه نمیتونم تحمل کنم نباشی قول میدم اگه بیدار شدی همه کار برات کنم
بادیگارد: تو خونه این نامه رو پیدا کردیم
نامه ی رز: سلام لوکا امیدوارم این نامه رو که خوندی ناراحت نشی توی آخرین روز های زندگیم بهترین چیز هارو بامن تجربه کردین مرسی و بابت این حرفی که میگم میترسم ناراحتت کنم من دوستت دارم از وقتی که دیدمت و اگه من مردم به چن چن بگو من اونو خیلی دوس داشتم خداحافظ
لوکا با خوندن این نامه انگار قلبشو هزار بار خنجر میزدن که دکتر اومد