در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان «من و داداشیم» پارت ۷۷

۳ نظر گزارش تخلف
_Pishi_
_Pishi_

-آرامم لج نکن بزار بریم خونه هرچقدر دوست داشتی قهر کن..خوشگل خانوم پاشو بریم..
بدون اینکه حرفی بزنم بلند شدم تا وسایلمو جمع کنم..پنج دقیقه ای حاضر و آماده روی تخت نشستم..آراد کنارم نشست به ساعت مچیش نگاه کرد..به نظرم ساعت پنج بود..
-هوا که تاریک شد میریم..
+مرض داشتی از الان گفتی حاضرشم؟!!
-میخواستم حاضر باشی تا یکم باهات حرف بزنم..
+حرفی ندارم باهات..
دستشو گذاشت رو دستم..دستمو کشیدم..
-باشه بهت دست نمیزنم..قبول دارم کارم اشتباه بود نباید بهت سیلی میزدم..نباید بهت شک میکردم..ولی حق بده خودت بودی چیزی رو که من دیدم میدیدی عصبانی نمیشدی؟!
+عصبانی میشدم ولی گوش میدادم به حرفش..
-باشه من اشتباه کردم بهت شک کردم کاری که کردم برای تو قابل بخشش نیست الان چیکار کنم ببخشی؟؟چی کار کنم اینجوری نکنی؟؟
+کاری نمیتونی بکنی تا اینجوری نکنم..
-دق میکنم اینجوری که..
+میخواستی اون کارو نکنی..
من نازک نارنجی نیستم ولی خط قرمزم زدنه..کسی بزنتم نمیتونم به راحتی ببخشمش..خودش اینجوری بزرگم کرده..
-چند بار بگم غلط کردم؟!! ها؟!!
+تا تهران صبر کن الان عصبانیم آروم شدم تکلیفتو مشخص میکنم..
-بزار بغلت کنم..
+نه..
-خستمه آرام..
با دستم به پام اشاره کردم(یعنی بیا بخواب)..دراز کشید و سرشو گذاشت روی پام..دستمو بردم لای موهای به هم ریختش..دستمو گرفتم گذاشت رو لبش..چشماشو بست..
-هوا تاریک شد بیدارم کن..
یکم بعد از طرز بالا پایین شدن قفسه سینش فهمیدم خوابه..معلوم بود چند روزیه نخوابیده..نمیدونم چرا وقتی پیشم نیست تنظیم خوابش به هم میخوره..خودش از صدتا پسر بچه شَر بدتره بعد به من میگه کوچولو..سرشو گذاشتم رو بالش..کنارش خوابیدم و دستشو بغل کردم..هندسفریمو از جیبم در آوردم زدم به گوشیم و آهنگو پلی کردم..تا وقتی هوا تاریک شد همون جوری کنار آراد دراز کشیده بودم و آهنگ گوش میدادم..هوارو که دیدم آهنگو قطع کردم..نیم خیز شدم و آرادو صدا کردم+آراد پاشو هوا تاریک شده..پاشو عزیزم..
چشماشو باز کرد..یکم اطرافو نگاه کرد بعد نگاهش چرخید رو من..با دستش چشماشو مالید..
+خوبی؟
از جاش بلند شد و گفت-آره خوبم..پاشو بریم..
⬇نظرات⬇

نظرات (۳)

Loading...

توضیحات

رمان «من و داداشیم» پارت ۷۷

۷ لایک
۳ نظر

-آرامم لج نکن بزار بریم خونه هرچقدر دوست داشتی قهر کن..خوشگل خانوم پاشو بریم..
بدون اینکه حرفی بزنم بلند شدم تا وسایلمو جمع کنم..پنج دقیقه ای حاضر و آماده روی تخت نشستم..آراد کنارم نشست به ساعت مچیش نگاه کرد..به نظرم ساعت پنج بود..
-هوا که تاریک شد میریم..
+مرض داشتی از الان گفتی حاضرشم؟!!
-میخواستم حاضر باشی تا یکم باهات حرف بزنم..
+حرفی ندارم باهات..
دستشو گذاشت رو دستم..دستمو کشیدم..
-باشه بهت دست نمیزنم..قبول دارم کارم اشتباه بود نباید بهت سیلی میزدم..نباید بهت شک میکردم..ولی حق بده خودت بودی چیزی رو که من دیدم میدیدی عصبانی نمیشدی؟!
+عصبانی میشدم ولی گوش میدادم به حرفش..
-باشه من اشتباه کردم بهت شک کردم کاری که کردم برای تو قابل بخشش نیست الان چیکار کنم ببخشی؟؟چی کار کنم اینجوری نکنی؟؟
+کاری نمیتونی بکنی تا اینجوری نکنم..
-دق میکنم اینجوری که..
+میخواستی اون کارو نکنی..
من نازک نارنجی نیستم ولی خط قرمزم زدنه..کسی بزنتم نمیتونم به راحتی ببخشمش..خودش اینجوری بزرگم کرده..
-چند بار بگم غلط کردم؟!! ها؟!!
+تا تهران صبر کن الان عصبانیم آروم شدم تکلیفتو مشخص میکنم..
-بزار بغلت کنم..
+نه..
-خستمه آرام..
با دستم به پام اشاره کردم(یعنی بیا بخواب)..دراز کشید و سرشو گذاشت روی پام..دستمو بردم لای موهای به هم ریختش..دستمو گرفتم گذاشت رو لبش..چشماشو بست..
-هوا تاریک شد بیدارم کن..
یکم بعد از طرز بالا پایین شدن قفسه سینش فهمیدم خوابه..معلوم بود چند روزیه نخوابیده..نمیدونم چرا وقتی پیشم نیست تنظیم خوابش به هم میخوره..خودش از صدتا پسر بچه شَر بدتره بعد به من میگه کوچولو..سرشو گذاشتم رو بالش..کنارش خوابیدم و دستشو بغل کردم..هندسفریمو از جیبم در آوردم زدم به گوشیم و آهنگو پلی کردم..تا وقتی هوا تاریک شد همون جوری کنار آراد دراز کشیده بودم و آهنگ گوش میدادم..هوارو که دیدم آهنگو قطع کردم..نیم خیز شدم و آرادو صدا کردم+آراد پاشو هوا تاریک شده..پاشو عزیزم..
چشماشو باز کرد..یکم اطرافو نگاه کرد بعد نگاهش چرخید رو من..با دستش چشماشو مالید..
+خوبی؟
از جاش بلند شد و گفت-آره خوبم..پاشو بریم..
⬇نظرات⬇