نجابت من پارت 57
.از اتاق که بیرون اومدم چشمم به سالن افتاد.پربود از گل برگای رز وسط گلبرگا روی صندلی یه نامه بود نامه رو که باز کردم یه بوی اشنابه مشامم خورد من این عطر رو میشناختم این عطر کاوه بود .
ارزو عزیز
مریم پیشه منه میدونم الان که داری این نامه رو میخونی زمانیه که ارزو باید مهد باشه چون که تو امروز زودتر تعطیل شدی چون که رییس عزیزتون یعنی من درخواست این تعطیلی رو دادم.لیزا هم اینجاست فقط منتظر توایم پل قفل عشاق رو میدونی که کجاست روبروی اون یه کوچست بیا اونجا اولین ساختمون .کلیدشم توی پاکته سریع نامه رو برداشتم با کلید از خونه یرون رفتم نمی دونم چرا استرس داشتم فک میکردم قراره اتفاقه بدی بیفته . خیلی راحت پله قفله عشاق رو پیدا کردم
(توی کشور فرانسه تو شهر پاریس نزدیکیای برج ایفل یه حسار وجود داره که کسایی که همدیگه رو دوست دارند دونفری باهم یه قفل مشترک رو اونجا میزنند واعتقاد دارند که اون سبب میشه تااخر عمر باهم باشند ) رفتم توی کوچه از یه ساختمون صدای یه اهنگ ایرانی میومد رفتم داخل دقیقا شبیه تزیین داخل خونه اینجا هم بود . صدای تق تق کفشای پاشنه بلندم با شمعای روشن شده و گلبرگای رز هارمونی زیبایی ایجا د کرده بود وقتی رفتم جلوتر کاوه رو دیدم که توی گلبرگای رز وایساده بودو یه دسته گله رز سفید توی دستش بود دسته گلو از دستش گرفتم با تعجب نگاش کردم وگفتم :اینجا دیگه کجاست مریم چی شده؟
اون چرا باید میومد
-منظورتون چیه؟
-من این جایه کاری باهات دارم
-چه کاری؟
کاوه زانو زد و یه جعبه ی مخمل رو از جیبش در اورد بازش کرد توش یه حلقه ی الماس بود .در همون حالت گفت این همه مدت مادرمریم بودی اگه میتونی ازاین به بعدم باش
باتعجب نگاش کردم که گفت : ارزو بامن ازدواج میکنی؟
-من من نمیدونم چی بگم
-ارزو تواین 2سال خیلی چیزاعوض شده منم عوض شدم خواهش میکنم من فهمیدم که نبود تو یه خلای بزرگ تو زندگیم بوجود اورد
-اما
-یه بله بگو خلاصم کن این مرد تنها رو خلاص کن
-نه
-چی؟
-خوب حالا حالا ها از شرم خلاص نمیشی
-منظورت چیه ارزو؟
-ببببببببببببببببببببببببببببببببببله
-ارزو ممنونم ازت .خدا ازت ممنونم
-بیابریم
-کجا؟
-دنبال مریم
-مگه مریم کجاست؟
-خونه ی لیزا امشب
همراه کاوه به خونه ی لیزا رفتیم ومریم رو گرفتیم .بابت زحمتاش توی این مدت ازش تشکر کردم باهاش از لحاظ پولی هم حساب کردم و مریم رو گرفتم و سوار ماشین کاوه شدم
نظرات