در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان انیمه‌ای تنفس طوفان/ typhoon breath_ پارت ۷۲:

۰ نظر گزارش تخلف
♦aDeRyAn♦
♦aDeRyAn♦

بی تعارف بلند شدم و رفتم رو صندلی کنارش لم دادم.
بدون اینکه چشماشو باز کنه گفت-بد نگذره؟
+نمی‌گذره.. نه نه..وایسا..مثل اینکه میگذره!
بعد هم پررو سرم رو گذاشتم رو کیف و کوله ها و پاهامو دراز کردم رو پای شین._.
سیم یه چشمشو باز کرد-مطمئنی بد میگذره؟
+نه الان دیگه بد نمی‌گذره!
و با لبخند گشادی نگاش کردم.
شین-یه سوال
+هوم؟
شین-تو دوست پسر داری؟
+نچ..
شین-داشتی باهاش به هم زدی یا کلا نچ؟
+کلا نچ...
شین-چرا؟
+چون تا حالا عاشق نشدم.
شین-خب چه ربطی داره؟ یعنی..حتی برای سرگرمی هم دوست پسر نداشتی؟
+به نظر من اگه قراره وارد یه رابطه بشی حتما باید دو طرف احساسی به هم داشته باشن..وگرنه ضربه می‌خوری.
شین-یکم غیر منطقی نیس؟
+نه..تو یه پسری.هر چقدر هم با دخترای مختلف بگردی و شب خوابی داشته باشی چیزی رو از دست نمی‌دی...ولی ما دخترا.حتی اگر پاک هم باشیم، باز هم در خطریم.. با یه شب خوابی و یه خیانت. زندگیمون به کل نابود میشه!
شین-تو حالا این مدلی بش فکر نکرده بودم!
+تو اصن مغز داری که فکر کنی؟
زدرو پام-دیگه دم در نیار احمق خانوم!
آه باز گفت احمق-_- خب جونت درآد می‌میری اسممو بگی؟؟
شین-راحتی دیگه؟ چیزی نمیخوای؟
پررو دستم رو روی گردنم کشیدم+چرا اذیتم..این کوله ها گردنمو اذیت می‌کنه!
شین-خوشم میاد به سنگ پا قزوین گفتی زکی._.
پوزخند زدم+کجاشو دیدی؟
شین-بلع؟!؟
بلند شدم، سرمو گذاشتم رو پای شین و پاهامو دراز کردم رو کوله ها..
شین بهت زده دستاشو گرفت بالا-هوی هوی._. بیاتو توروخدا دم در بده._.
شیطون گفتم+من که دوست دارم بیام توو منتها میترسم دایی ببینه، بعد شر میشه!
چشماشو گرد کرد-حیا رو خوردی سرمو قورت دادی._. اصلا هم حلال زاده به داییش نمیره! بیچاره مربی نیشیمیا کجاش این مدلیه!
اخم کرد-الان من دستمو باید بزارم رو سرم؟ شما تشریف اوردی رو من خوابیدی؟
دستشو که رو هوا مونده بود گرفتم و گذاشتم رو شکمم+نه بزار اینجا، جا به این خوبی!
حس کردم نفساش تا منظم شد..ولی خیلی سرد گفت خوابم میاد و بعد هم چشماشو بست.
منم آروم چشمام گرم شد و خوابم برد
----------
با تکونای شین از خواب پریدم+هوش مگه از آمازون اومدی؟ یاواش!
شین-پاشو دیگه خرس رسیدیم!
خیز برداشتم طرفش+خرس با کی بودی؟
سرد تو چشمام نگاه کرد-مگه چند تا خرس اینجا هست؟ که کاملا اتفاقی وقتی می‌خوابه صدای خر و پفش تا آسمون هفتم میره؟

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

رمان انیمه‌ای تنفس طوفان/ typhoon breath_ پارت ۷۲:

۱۵ لایک
۰ نظر

بی تعارف بلند شدم و رفتم رو صندلی کنارش لم دادم.
بدون اینکه چشماشو باز کنه گفت-بد نگذره؟
+نمی‌گذره.. نه نه..وایسا..مثل اینکه میگذره!
بعد هم پررو سرم رو گذاشتم رو کیف و کوله ها و پاهامو دراز کردم رو پای شین._.
سیم یه چشمشو باز کرد-مطمئنی بد میگذره؟
+نه الان دیگه بد نمی‌گذره!
و با لبخند گشادی نگاش کردم.
شین-یه سوال
+هوم؟
شین-تو دوست پسر داری؟
+نچ..
شین-داشتی باهاش به هم زدی یا کلا نچ؟
+کلا نچ...
شین-چرا؟
+چون تا حالا عاشق نشدم.
شین-خب چه ربطی داره؟ یعنی..حتی برای سرگرمی هم دوست پسر نداشتی؟
+به نظر من اگه قراره وارد یه رابطه بشی حتما باید دو طرف احساسی به هم داشته باشن..وگرنه ضربه می‌خوری.
شین-یکم غیر منطقی نیس؟
+نه..تو یه پسری.هر چقدر هم با دخترای مختلف بگردی و شب خوابی داشته باشی چیزی رو از دست نمی‌دی...ولی ما دخترا.حتی اگر پاک هم باشیم، باز هم در خطریم.. با یه شب خوابی و یه خیانت. زندگیمون به کل نابود میشه!
شین-تو حالا این مدلی بش فکر نکرده بودم!
+تو اصن مغز داری که فکر کنی؟
زدرو پام-دیگه دم در نیار احمق خانوم!
آه باز گفت احمق-_- خب جونت درآد می‌میری اسممو بگی؟؟
شین-راحتی دیگه؟ چیزی نمیخوای؟
پررو دستم رو روی گردنم کشیدم+چرا اذیتم..این کوله ها گردنمو اذیت می‌کنه!
شین-خوشم میاد به سنگ پا قزوین گفتی زکی._.
پوزخند زدم+کجاشو دیدی؟
شین-بلع؟!؟
بلند شدم، سرمو گذاشتم رو پای شین و پاهامو دراز کردم رو کوله ها..
شین بهت زده دستاشو گرفت بالا-هوی هوی._. بیاتو توروخدا دم در بده._.
شیطون گفتم+من که دوست دارم بیام توو منتها میترسم دایی ببینه، بعد شر میشه!
چشماشو گرد کرد-حیا رو خوردی سرمو قورت دادی._. اصلا هم حلال زاده به داییش نمیره! بیچاره مربی نیشیمیا کجاش این مدلیه!
اخم کرد-الان من دستمو باید بزارم رو سرم؟ شما تشریف اوردی رو من خوابیدی؟
دستشو که رو هوا مونده بود گرفتم و گذاشتم رو شکمم+نه بزار اینجا، جا به این خوبی!
حس کردم نفساش تا منظم شد..ولی خیلی سرد گفت خوابم میاد و بعد هم چشماشو بست.
منم آروم چشمام گرم شد و خوابم برد
----------
با تکونای شین از خواب پریدم+هوش مگه از آمازون اومدی؟ یاواش!
شین-پاشو دیگه خرس رسیدیم!
خیز برداشتم طرفش+خرس با کی بودی؟
سرد تو چشمام نگاه کرد-مگه چند تا خرس اینجا هست؟ که کاملا اتفاقی وقتی می‌خوابه صدای خر و پفش تا آسمون هفتم میره؟