در حال بارگذاری ویدیو ...

♥ قسمت چهل و سوم فیک رها شده ♥

۰ نظر گزارش تخلف
✦MŔ.ĴƐ♡И.♡ER✦ ♥ _ ♥ خیار نما ♥_♥
✦MŔ.ĴƐ♡И.♡ER✦ ♥ _ ♥ خیار نما ♥_♥

جونگ کوک یقشو ول کرد و داشت میومد که سریع گوشه ی دیوار قایم شدم بعدش که مطمعن شدم جونگ کوک دور شد اومدم برم بیرون که رفتم تو دل دنیل از ترس جیغ ارومی کشیدم
دنیل : هه دختره ی احمق .. اینجا چیکار میکنی ؟؟؟
من : ه..یچی ... د..اشتم ...میرفتم .. تو ات..تاقم
دنیل : چقدرشو شنیدی ؟؟؟
من : میگم که داشتم میرفتم .. تو اتاقم
دنیل : من خودم صد تای تورو دور زدم نمیخواد منو دور بزنی .. ببین فقط اگه بفهمم حرفی از توی اون دهن کوچولوت در اومده یکار میکنم که تا اخر عمرت لال بمونی فهمیدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با ترس سرمو تکون دادم که دنیل زد بهم و از کنارم رد شد خیلی ترسیدم یعنی چیشده که اینا با هم اینجور دشمن بودن ؟؟؟ دختر مجهولمون کیه ؟؟؟ تا رسیدن به اتاقم ذهنم در گیر بود وقتی رسیدم به اتاقم لباسامو عوض کردم و اماده شدم رفتم بیرون که بچه ها رو دیدم ... با بچه ها تا شب کل سئولو گشتیم ولی من فکرم پیش جونگ کوک و دنیل بود .................... وقتی رسیدیم خوابگاه با بچه ها یکم بازی کردیم و همه رفتن اتاقاشون تا بخوابن ... منم با کلی فکر و خیال خوابم برد ........................................................................................................................
تق تق تق
تق تق تق
من : هممممممممممممممممممممم کیههههههههههههههههههههههه ؟؟؟؟؟؟
تق تق تق
با زور بلند شدم رفتم سمت در در اتاقو باز کردم که بچه هارو دیدم
من : چه مرگتونه ؟؟
رز : تا الان خواب بودی ؟؟؟
من : مگه ساعت چنده ؟؟؟
چاهی : ساعت 8 صبحه
سانی : اینارو ول کن جنی میخوایم بریم استودیو ....
من : استودیو ی چی ؟؟؟
سوهی : برای تنظیم و ساخت اهنگ دیگه .....
من : اهاان ولی من نمیدونم جونگ کوک میخواد چیکار کنه ؟؟ شما پایین ندیدینش ؟؟؟
جسیکا : دوستاشو دیدیم ولی خودشو نه ...
من : خوب شماها برین پایین من برم ببینم چیکار میخواد بکنه
یونا : اوکی پس ما پایین منتظرتیم....

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

♥ قسمت چهل و سوم فیک رها شده ♥

۹ لایک
۰ نظر

جونگ کوک یقشو ول کرد و داشت میومد که سریع گوشه ی دیوار قایم شدم بعدش که مطمعن شدم جونگ کوک دور شد اومدم برم بیرون که رفتم تو دل دنیل از ترس جیغ ارومی کشیدم
دنیل : هه دختره ی احمق .. اینجا چیکار میکنی ؟؟؟
من : ه..یچی ... د..اشتم ...میرفتم .. تو ات..تاقم
دنیل : چقدرشو شنیدی ؟؟؟
من : میگم که داشتم میرفتم .. تو اتاقم
دنیل : من خودم صد تای تورو دور زدم نمیخواد منو دور بزنی .. ببین فقط اگه بفهمم حرفی از توی اون دهن کوچولوت در اومده یکار میکنم که تا اخر عمرت لال بمونی فهمیدی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با ترس سرمو تکون دادم که دنیل زد بهم و از کنارم رد شد خیلی ترسیدم یعنی چیشده که اینا با هم اینجور دشمن بودن ؟؟؟ دختر مجهولمون کیه ؟؟؟ تا رسیدن به اتاقم ذهنم در گیر بود وقتی رسیدم به اتاقم لباسامو عوض کردم و اماده شدم رفتم بیرون که بچه ها رو دیدم ... با بچه ها تا شب کل سئولو گشتیم ولی من فکرم پیش جونگ کوک و دنیل بود .................... وقتی رسیدیم خوابگاه با بچه ها یکم بازی کردیم و همه رفتن اتاقاشون تا بخوابن ... منم با کلی فکر و خیال خوابم برد ........................................................................................................................
تق تق تق
تق تق تق
من : هممممممممممممممممممممم کیههههههههههههههههههههههه ؟؟؟؟؟؟
تق تق تق
با زور بلند شدم رفتم سمت در در اتاقو باز کردم که بچه هارو دیدم
من : چه مرگتونه ؟؟
رز : تا الان خواب بودی ؟؟؟
من : مگه ساعت چنده ؟؟؟
چاهی : ساعت 8 صبحه
سانی : اینارو ول کن جنی میخوایم بریم استودیو ....
من : استودیو ی چی ؟؟؟
سوهی : برای تنظیم و ساخت اهنگ دیگه .....
من : اهاان ولی من نمیدونم جونگ کوک میخواد چیکار کنه ؟؟ شما پایین ندیدینش ؟؟؟
جسیکا : دوستاشو دیدیم ولی خودشو نه ...
من : خوب شماها برین پایین من برم ببینم چیکار میخواد بکنه
یونا : اوکی پس ما پایین منتظرتیم....