در حال بارگذاری ویدیو ...

غزل آواز معین کنسرت نایاب ۱۹۸۳ لندن مرتضوی از بزم طرب باده گساران بهار فریاد عاشق پازوکی منکه میدانم شبی عمرم بپایان میرسد

عباس
عباس

از بزم طرب باده گساران همه رفتند
آیینه دلان، نکته گذاران همه رفتند
ما با که نشینیم که یاران همه رفتند؟
نه کوهکن دلشده ماندست نه مجنون
از کوی جنون سلسله داران همه رفتند
ما با که نشینیم که یاران همه رفتند؟
زین شهر شهیدان تو با جامه گلگون
پاکیزه تر از ابر بهاران همه رفتند
ما با که نشینیم که یاران همه رفتند؟
چون گرد که اندر پی هر قافله ماند
ما مانده درین راه و سواران همه رفتند
ما با که نشینیم که یاران همه رفتند؟
از دست غمت آیینه داران همه رفتند
اندوه خوران، سینه فکاران همه رفتند
ما با که نشینیم که یاران همه رفتند؟
زان طوطی بزم تو خموش است غزالی
آیینه دلان نکته گذاران همه رفتند
ما با که نشینیم که یاران همه رفتند؟
*******
منکه میدانم شبی عمرم بپایان میرسد
نوبت خاموشی من سهلوآسان میرسد
منکه میدانم که تا سرگرم بزم هستیم
مرگ ویرانگرچه بیرحم و شتابان میرسد
پس چرا پس چرا عاشق نباشم
منکه میدانم بدنیااعتباری هیچ نیست
بین مرگ وآدمی قولو قراری نیز نیست
منکه میدانم اجل ناخوانده و بی دادگر
سرزده می آید و راه فراری نیز نیست
پس چرا پس چرا عاشق نباشم
منکه میدانم شبی عمرم بپایان میرسد
نوبت خاموشی من سهلو آسان میرسد
پس چرا پس چرا عاشق نباشم

نظرات (۴)

Loading...

توضیحات

غزل آواز معین کنسرت نایاب ۱۹۸۳ لندن مرتضوی از بزم طرب باده گساران بهار فریاد عاشق پازوکی منکه میدانم شبی عمرم بپایان میرسد

۲ لایک
۴ نظر

از بزم طرب باده گساران همه رفتند
آیینه دلان، نکته گذاران همه رفتند
ما با که نشینیم که یاران همه رفتند؟
نه کوهکن دلشده ماندست نه مجنون
از کوی جنون سلسله داران همه رفتند
ما با که نشینیم که یاران همه رفتند؟
زین شهر شهیدان تو با جامه گلگون
پاکیزه تر از ابر بهاران همه رفتند
ما با که نشینیم که یاران همه رفتند؟
چون گرد که اندر پی هر قافله ماند
ما مانده درین راه و سواران همه رفتند
ما با که نشینیم که یاران همه رفتند؟
از دست غمت آیینه داران همه رفتند
اندوه خوران، سینه فکاران همه رفتند
ما با که نشینیم که یاران همه رفتند؟
زان طوطی بزم تو خموش است غزالی
آیینه دلان نکته گذاران همه رفتند
ما با که نشینیم که یاران همه رفتند؟
*******
منکه میدانم شبی عمرم بپایان میرسد
نوبت خاموشی من سهلوآسان میرسد
منکه میدانم که تا سرگرم بزم هستیم
مرگ ویرانگرچه بیرحم و شتابان میرسد
پس چرا پس چرا عاشق نباشم
منکه میدانم بدنیااعتباری هیچ نیست
بین مرگ وآدمی قولو قراری نیز نیست
منکه میدانم اجل ناخوانده و بی دادگر
سرزده می آید و راه فراری نیز نیست
پس چرا پس چرا عاشق نباشم
منکه میدانم شبی عمرم بپایان میرسد
نوبت خاموشی من سهلو آسان میرسد
پس چرا پس چرا عاشق نباشم

موسیقی و هنر