چوپان روستای سوتلق
در انتظار فرصتی دور
در کنار همه پایانها
شاید آغازی دیگر انتظار می کشد
صدای ناله است
و زمزمه های زمانه
شیه های نا امید
و زنگو له هایی که آواز چوپان را بی صدا ساخته
کدامین پرواز
در انتظار امروز
فردا و پس فردا
همه سراب و صحرا
که بی قراری می کند
برای چارقد چوپان
که خالی مانده از
نان و پنیرو نی لبک
و دخترک تنها
با دامن گل گلی و آرزوهایی که در گرداب
می چرخند و دور می شوند
تا چوپان نا امید تر از امروز
هیچگاه فردا را نبیند
نظرات