دوشاتی جیمین اخر اسمات

۱۰ نظر گزارش تخلف
فیک وانشات
فیک وانشات

ویو ا/ ت که یهو بغلم کرد گفت معذرت میخوام نباید اون کارو میکردم منم چون اعصبی بودم پسش زدن گفتم کلید رو بدهه گفت نمیدم گفتم بده میخوام برم داد زد گفت نمیدم منم بغض کردم و پام رو محکم کوبید و رفتم سمت اتاق درو قفل کردم . ویو جیمین بعد دادی که زدم ا/ ت رفت رو اتاق منم پشتش رفتم ولی درو قفل کرد چند بار کوبیدم به در ولی باز نکرد منم رفتم رو مبل نشستم ی دفعه ی پیام به گوشیم اومد اه این دیگه چی میخواد هیلا بود ی فیلم فرستاده بود وقتی بازش کردم دیدیم ی زنه تو بار داره با یکی اهم اهم میکنه زیرش نوشته بود ا/ ت ی هرزهس همنم خیلی اعصبی شدم گوشی رو کوبیدم رو زمین که هزار تیکه شد رفتم سمت اتاق ، ویو ا/ ت داشتم فکر میکردم که صدای بدی از برون اومد ترسیدم ی دفعه در اتاق باز شد تاز فهمیدم دوتا کیلو دارین و جیمین اعصبی وارد اتاق شد منم ترسید اومد سمتم تو خودم جمع شدم دستم گرفت پرتم کرد رو تخت لباسم رو جر داد داد زد تو مگه نمی گفتی از رابطه میترسی؟ از رابطه با من میترسی ؟ من فقط گریه میکردم گفتم :هق م...م..ن .. راست گگ.ف..ت..م داشت لباسای خودشو در می آورد منم میخواستم بلدن شم فرار کنم ولی یهوپرتم کرد رو تخت و رو خیمه زد جیغ زدم گفتم برو اون ور هق خواهش هق میکنم ولی توجهی نکرد پا هامو از هم فاصله داد احساس کردم ی چیز بین پاهامه میخواستم جیغ بزنم که یهو واردم کردم نفسم بند اومد نزاشت عادت کنم محکم شروع کرد به ضربه زدن من فقط جیغ میزدم طولی نکشید که خون پین پاهام جاری شد ی دفعه وایساد و آروم کشید برون من تو خودم جمع شدم احساس کردم تو بغله کسی ام دیدیم جیمینه پسش زدم جیغ کشی گفتم هق ت تو دختری رو ازم گرفتی هق هق گفت معذرت میخوام عصبی بودم گفتم بیا کات کنیم هق عصبی شد سریع لباساشو پوشید رفت بیرون منم رفتم حموم کلی گریه کرد از حموم اومدم بیرون لباسامو پوشید از اتاق بیرون ویو جیمین اه لعنتی اون باکره بود اون عوضی دروغ گفت یهو ا/ت از اتاق اومد بیرون رفتم سمتش خودشو کشید عقب ی.. یعنی ا ..از من میترسید ویو ا/ت جیمین اومد سمتم خودم کشیدم عقب گفت به خدا اون هیلا عوضی گفت با کسی رابطه داشتی من معذرت میخوام چش،اش پر شده بود دلم سوخت محکم بغلش کردم تعجب کرد و محکم بغلم کرد گفت ببخشید گفتم دیگه ول کن گذشت بعد صدای شکمم اومد جیمین خندید دلم ضعف رفت براش بعد رفتی تو اشپز خونه ی نودل خوردیم
جمین گفت بریم بیرون گفتم باشه رفتم ی

نظرات (۱۰)

Loading...

توضیحات

دوشاتی جیمین اخر اسمات

۲۷ لایک
۱۰ نظر

ویو ا/ ت که یهو بغلم کرد گفت معذرت میخوام نباید اون کارو میکردم منم چون اعصبی بودم پسش زدن گفتم کلید رو بدهه گفت نمیدم گفتم بده میخوام برم داد زد گفت نمیدم منم بغض کردم و پام رو محکم کوبید و رفتم سمت اتاق درو قفل کردم . ویو جیمین بعد دادی که زدم ا/ ت رفت رو اتاق منم پشتش رفتم ولی درو قفل کرد چند بار کوبیدم به در ولی باز نکرد منم رفتم رو مبل نشستم ی دفعه ی پیام به گوشیم اومد اه این دیگه چی میخواد هیلا بود ی فیلم فرستاده بود وقتی بازش کردم دیدیم ی زنه تو بار داره با یکی اهم اهم میکنه زیرش نوشته بود ا/ ت ی هرزهس همنم خیلی اعصبی شدم گوشی رو کوبیدم رو زمین که هزار تیکه شد رفتم سمت اتاق ، ویو ا/ ت داشتم فکر میکردم که صدای بدی از برون اومد ترسیدم ی دفعه در اتاق باز شد تاز فهمیدم دوتا کیلو دارین و جیمین اعصبی وارد اتاق شد منم ترسید اومد سمتم تو خودم جمع شدم دستم گرفت پرتم کرد رو تخت لباسم رو جر داد داد زد تو مگه نمی گفتی از رابطه میترسی؟ از رابطه با من میترسی ؟ من فقط گریه میکردم گفتم :هق م...م..ن .. راست گگ.ف..ت..م داشت لباسای خودشو در می آورد منم میخواستم بلدن شم فرار کنم ولی یهوپرتم کرد رو تخت و رو خیمه زد جیغ زدم گفتم برو اون ور هق خواهش هق میکنم ولی توجهی نکرد پا هامو از هم فاصله داد احساس کردم ی چیز بین پاهامه میخواستم جیغ بزنم که یهو واردم کردم نفسم بند اومد نزاشت عادت کنم محکم شروع کرد به ضربه زدن من فقط جیغ میزدم طولی نکشید که خون پین پاهام جاری شد ی دفعه وایساد و آروم کشید برون من تو خودم جمع شدم احساس کردم تو بغله کسی ام دیدیم جیمینه پسش زدم جیغ کشی گفتم هق ت تو دختری رو ازم گرفتی هق هق گفت معذرت میخوام عصبی بودم گفتم بیا کات کنیم هق عصبی شد سریع لباساشو پوشید رفت بیرون منم رفتم حموم کلی گریه کرد از حموم اومدم بیرون لباسامو پوشید از اتاق بیرون ویو جیمین اه لعنتی اون باکره بود اون عوضی دروغ گفت یهو ا/ت از اتاق اومد بیرون رفتم سمتش خودشو کشید عقب ی.. یعنی ا ..از من میترسید ویو ا/ت جیمین اومد سمتم خودم کشیدم عقب گفت به خدا اون هیلا عوضی گفت با کسی رابطه داشتی من معذرت میخوام چش،اش پر شده بود دلم سوخت محکم بغلش کردم تعجب کرد و محکم بغلم کرد گفت ببخشید گفتم دیگه ول کن گذشت بعد صدای شکمم اومد جیمین خندید دلم ضعف رفت براش بعد رفتی تو اشپز خونه ی نودل خوردیم
جمین گفت بریم بیرون گفتم باشه رفتم ی