دنس پرکتیس core
روز دوم. تنهایم. دورم پر از دوستانِ غریب است. نمیشناسمشان. رفتارهایشان را درک نمیکنم. دو رنگند، زرد و صورتی. به آن زیبایی نیستند بلکه رنگهایشان آن چنان به هم پیچیده که سفید مرا دگرگون میسازند و سیاهم را آشفته. چه سِرّی در سر نهفتهاند که نمیتوانم بخوانم؟ چرا حس میکنم برای تماشای فرو افتادنم آمدهاند؟ او کجاست؟ چرا میان اینان نیست؟ آیا اینها واقعا دوستان منند؟
دلنوشته گش دالنجه
نظرات (۲)