(توضیحات مهم)Diabolik lovers AMV Numb

۱۵ نظر گزارش تخلف
/
/

های گایز||:
اول اینکه گزارش ندین ویدئو هیچ مشکلی نداره|:
من هر چی میکس گذاشته بودمو گزارش دادین.آخه انقدر حسودی خوب نیس بخدا-____-
خب خب حرف اصلیم.
تابستون شروع شده و حتما همتون دنبال داستان عاشقان شیطانی هستید.البته نه از اون الکی های حوصله سر بر|:
یه تیکه از یه داستانی رو براتون میذارم به اسم آخرین شانس.بخونینش پشیمون نمیشید.خیلی هنوز با عاشقان شیطانی قاطی نشده ولی داستان حول محور همونا می چرخه.
تیکه ایی از داستان:
از اتاق کلوپمون اومدم بیرون.نمی دونستم دقیقا کجا باید پیداش کنم.شاید جای کمدش باشه.چون ترجیح میدادم اول اون جا رو نگا کنم بعد برم جای کلوپ مسخرشون.من نمی دونم مدیر توی این پسره ی احمق چی دیده که بزگرتین کمد رو بهش داده.دقیقا دوتا آدم گنده توش جا میشن.
_بینــــــــــــــــــــــــــــــــــــگو.
اینو با صدای نسبتا بلندی گفتم.حتی بر نگشت به من نگاه کنه.سرش تو یه کتاب بود.
با لحن آروم و خونسردی گفت:فکر می کردم زود تر بیای.
_دنیل تو آشغال ترین موجودی هستی که تو عمرم دیدم.
و باز هم کوچکترین عکس العملی نشون نداد.دیگه داشت کاملا سه نقطه میکرد به اعصابم.رفتم پشتش واستادم و وقتی که می خواستم دستش رو از پشت بگیرم بپیچونم،دست من رو گرفت و من رو پرت کرد تو کمد.
داری چه غلطی....دستش رو کامل گذاشت روی دهنم.می خواستم دنون های نیشم رو توی دستش فرو کنم که اون صدا منو جلب خودش کرد.
_بیچ چـــــــــــــــــــــــــــان برای آیاتو کون چیزی درست کردی برای منم باید درست کنی.البته من تاکویاکی نمی خوام.برای من ماکارون درست می کنی.
_ها...های...لایتو کون.
و صدا های قدم هاشون رو میشنیدم که دور تر میشدن.چقدر خوب بود که اینجا باهاشون رو در رو نشده بودم.دنیل دستش رو از روی دهنم ور داشت و پوفی کرد.
_چرا منو کشیدی این تو؟
.
.
.
برای خوندن ادامش و قسمت های دیگه باید بیاین تو این وبلاگ
http://laitosakamaki.mihanblog.com/
ونظر هم بدید لدفن|:

نظرات (۱۵)

Loading...

توضیحات

(توضیحات مهم)Diabolik lovers AMV Numb

۱۱ لایک
۱۵ نظر

های گایز||:
اول اینکه گزارش ندین ویدئو هیچ مشکلی نداره|:
من هر چی میکس گذاشته بودمو گزارش دادین.آخه انقدر حسودی خوب نیس بخدا-____-
خب خب حرف اصلیم.
تابستون شروع شده و حتما همتون دنبال داستان عاشقان شیطانی هستید.البته نه از اون الکی های حوصله سر بر|:
یه تیکه از یه داستانی رو براتون میذارم به اسم آخرین شانس.بخونینش پشیمون نمیشید.خیلی هنوز با عاشقان شیطانی قاطی نشده ولی داستان حول محور همونا می چرخه.
تیکه ایی از داستان:
از اتاق کلوپمون اومدم بیرون.نمی دونستم دقیقا کجا باید پیداش کنم.شاید جای کمدش باشه.چون ترجیح میدادم اول اون جا رو نگا کنم بعد برم جای کلوپ مسخرشون.من نمی دونم مدیر توی این پسره ی احمق چی دیده که بزگرتین کمد رو بهش داده.دقیقا دوتا آدم گنده توش جا میشن.
_بینــــــــــــــــــــــــــــــــــــگو.
اینو با صدای نسبتا بلندی گفتم.حتی بر نگشت به من نگاه کنه.سرش تو یه کتاب بود.
با لحن آروم و خونسردی گفت:فکر می کردم زود تر بیای.
_دنیل تو آشغال ترین موجودی هستی که تو عمرم دیدم.
و باز هم کوچکترین عکس العملی نشون نداد.دیگه داشت کاملا سه نقطه میکرد به اعصابم.رفتم پشتش واستادم و وقتی که می خواستم دستش رو از پشت بگیرم بپیچونم،دست من رو گرفت و من رو پرت کرد تو کمد.
داری چه غلطی....دستش رو کامل گذاشت روی دهنم.می خواستم دنون های نیشم رو توی دستش فرو کنم که اون صدا منو جلب خودش کرد.
_بیچ چـــــــــــــــــــــــــــان برای آیاتو کون چیزی درست کردی برای منم باید درست کنی.البته من تاکویاکی نمی خوام.برای من ماکارون درست می کنی.
_ها...های...لایتو کون.
و صدا های قدم هاشون رو میشنیدم که دور تر میشدن.چقدر خوب بود که اینجا باهاشون رو در رو نشده بودم.دنیل دستش رو از روی دهنم ور داشت و پوفی کرد.
_چرا منو کشیدی این تو؟
.
.
.
برای خوندن ادامش و قسمت های دیگه باید بیاین تو این وبلاگ
http://laitosakamaki.mihanblog.com/
ونظر هم بدید لدفن|: