حامد نیک پی، بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست، مولانا، کالیفرنیا ۲۰۱۱
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب که قند فراوانم آرزوست
گفتی ز ناز گفتی ز ناز
بیش مرنجان مرا
برو برو برو
آن گفتنت آن گفتنت
که بیش مرنجانم آرزوست
آن گفتنت آن گفتنت
که بیش مرنجانم آرزوست
بنمای رخ بنمای رخ
که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب بگشای لب
که قند فراوانم آرزوست
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
یک دست جام باده و یک دست زلف یار
رقصی چنین میانه میدانم آرزوست
رقصی چنین
رقصی چنین
بنمای رخ بنمای رخ
که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب بگشای لب
که قند فراوانم آرزوست
بنمای رخ بنمای رخ
که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب بگشای لب
که قند فراوانم آرزوست
نظرات