سلام دوستان .جدیدااین سریالوتموم کردم وبخاطرنظرات ضدونقیض بسیاری که ازاین سریال دیدم (یعنی بعضیا خیلی دوس داشتند وبعضیام خیلی بدشون اومده بود)گفتم من بدنیست که نظرمو اینجابگم .
داستان یکسری دانشجوهای رشته مدیریت وشخصیت محوری اون یوجونگ وسول میگرده که پس ازکش وقوسهای بسیار وحتی باوجودتنفرازهم بالاخره عاشق هم میشن .چندتاشخصیت پررنگ دیگه هم داریم .بک این هووبک اینها که یک جورایی پدریوجونگ قیمشون هست و ظاهرااسپانسراین دوخواهربرادربدون سرپرست هستندکه قراره خواهربرادرناتنی یوجونگ باشند.درطی ماجراهایی بک این هوبه سول علاقمندمیشه امامتوجه علاقه یوجونگ به سول هم میشه وسعی میکنه جلوی این رابطه روبگیره بخاطراینکه شخصیت خبیث یوجونگومیشناسه درواقع همه شخصیتها یک جورایی رواعصاب سول میرن وکلی اعصابشوخوردمیکنن ورفته رفته شخصیت مزخرف وبیماریوجونگوبراش رومی کنندامابطرزعجیبی سول همه این هشدارهارونادیده میگیره وعاشق یوجونگ سردوبی احساس باقی می مونه وپاپس نمی کشه ولی آخرش خودیوجونگه که کم میاره ومیره ...چون به این نتیجه میرسه که واقعابایدمشکل خودشوباکینه ها ی متعددوبی تفاوتی هاش برطرف کنه چراکه همه این کینه هابه خودش وعشق خودش برگشت .. . مثال معروفی داریم که میگه چاه مکن بهرکسی اول خودت دوم کسی برای این داستان کارایی داره ...من بنظرم سریال بد شروع نمیشه تااواسطشم بدنیست ولی جمع بندیاش جالب نیست نه به این دلیل که ایندوبهم نمیرسن که بخاطراینکه یکسری چیزاغیرمنطقی هست وتاآخرش درهم برهم میمونه .من بشخصه فقط بخاطرسئوکانگ جون ولی سون کیونگ سریالوشروع کردم وگرنه دلیل خاصی نبود.یک چیزی که من نفهمیدم شایدم دقت نکردم اینکه چجوری وازکی این تنفرسول به عشق تبدیل میشه چه منطقی داشت نفهمیدم بدترازاون نمی فهمیدم که چرادختره بااینکه اینهمه آدم بهش هشداردادن وخودشم بااونهمه شک وتردیدواینکه کم کم شخصیت این آدمومیدیدچرابه ادامه این رابطه اصرارداشت ؟!(این تاآخرشم برام معماموند)
حالانمیگم عاشق بک اینهومیشدولی خوب بنظرم نمیومدانقده درمانده عشق کسی باشه که بخواداینقدوابسته بشه (ببینیدمن سولودرک میکنم چون خودمم یک همچین درگیری باکسیوبرای سالهاداشتم (حالاجزییاتش بماند)