در ماه بندگی خدا چه خواسته ای داشته باشیم
شخصی آمد خدمت پیامبر اسلام (ص) و عرض کرد من همان کسی هستم که در ابتدای بعثت؛ به شما ایمان آوردم و شما را خیلی کمک کردم. پیامبر او را شناخت و به او احترام زیاد گذاشت. بعد به این مرد فرمودند؛ چیزی از ما بخواه. مرد گفت یا رسول الله، اگر به من ۲۰۰ گوسفند و یک چوپان بدهی خیلی خوب میشود. پیامبر خواسته مرد را برآورده کردند. بعد به یارانش فرمودند: ای کاش این مرد مانند آن پیرزن بنی اسرائیلی که از حضرت موسی حاجت طلبید؛ از من چیزی میخواست!. بعد فرمودند: خداوند به حضرت موسی امر کرد که از مصر برو به فلسطین؛ جنازه حضرت یوسف را هم همراهت ببر و آنجا دفن کن. موسی عرض کرد خدایا من نمیدانم یوسف کجا دفن شده که جنازه او را همراه خودم ببرم.
خداوند فرمود: برو فلان جا، پیرزنی هست؛ محل دفن یوسف را از او بپرس، به تو میگوید. موسی رفت و آن پیرزن را پیدا کرد. ماجرا را پرسید. پیرزن گفتای نبی خدا؛ به تو میگویم، اما فقط به شرطی که خودم دارم. موسی تردید داشت که بپذیرد یا نپذیرد. ندا آمد که بپذیر؛ ما باید اجابت کنیم. پیرزن گفت شرطم این است که در بهشت در جوار تو باشم.
از نظر جایگاه، فاصلهای بین من و تو نباشد. حضرت موسی متوجه شد این پیرزن انسان زرنگی است. بعد پیامبر فرمودند: ای کاش این مرد هم مانند آن پیرزن از من تقاضای بزرگی میکرد.
اگر میخواهی برای شفای بیمارت دعا کنی؛ بگو خدایا تمام بیماران را شفا بده. اللهم اشف کل مریض!
نظرات