در حال بارگذاری ویدیو ...

the magic love of vampires..EP2

۲ نظر
گزارش تخلف
Uchiha parisa
Uchiha parisa

یویی تو اتاق تنها بود و کمکم داشت میترسید...
یویی:ایاتو کجا رفتی؟اه من میترسم...
صدای ایاتو میومد که داره داد میزنه..
ایاتو:آیییییییی!!!
یویی:چ_چی شده؟؟؟من باید برم پیش ایاتو!!!
یویی درو باز میکنه و میدوه طرف سالن اصلی...
با کمال وحشت داشت به بچها نگاه میکرد...
همشون افتاده بودن روی زمین و بیهوش بودن
یویی:چیییییی شددهههه؟؟؟(با گریه)
ایاتو:گ-گفتم ت-توی اتاق ب-بمونی...
و ایاتو بیهوش میشه...
یهو قلب یویی درد میگیره...یویی قلبشو میگیره یه نوری از قلب یویی داره خارج میشه...یویی شناور میشه و میره روی هوا...چشمای یویی بدون مردمک میشن و کلا چشمش سفید میشه و یه نوری از چشماش خارج میشه...
یویی جیغ میزنه و یهو میوفته روی زمین و بیهوش میشه..
زخمای ایاتو و بچهای دیگه خود به خود با سرعت بالایی خوب میشن و دیگه هیچ ردی از زخماشون نمیمونه
ایاتو کم کم به هوش میاد و یویی رو میبینه..
ایاتو:یویی!!!
ایاتو لنگ لنگان میره سمت یویی و بلندش میکنه...
یویی یکم لای چشماش باز میشه و میگه:اینجا چخبره؟؟؟و از هوش میره
ایاتو:یویییییی!!!
بچها همه به هوش میان و میان دور یویی جمع میشن
یویی رو بلند میکنن و میبرن توی اتاق میزارنش رو تخت
رجی:اگه یویی نبود ما میمردیم...
ایاتو:چه ربطی داره؟؟
شو:چون یویی مارو شفا داده..
لایتو:یعنی...
رجی:درسته یویی توانایی شفا بخشی داره....
کاناتو:بلاخره به یه دردی خورد
((ادامه دارد))

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

the magic love of vampires..EP2

۶ لایک
۲ نظر

یویی تو اتاق تنها بود و کمکم داشت میترسید...
یویی:ایاتو کجا رفتی؟اه من میترسم...
صدای ایاتو میومد که داره داد میزنه..
ایاتو:آیییییییی!!!
یویی:چ_چی شده؟؟؟من باید برم پیش ایاتو!!!
یویی درو باز میکنه و میدوه طرف سالن اصلی...
با کمال وحشت داشت به بچها نگاه میکرد...
همشون افتاده بودن روی زمین و بیهوش بودن
یویی:چیییییی شددهههه؟؟؟(با گریه)
ایاتو:گ-گفتم ت-توی اتاق ب-بمونی...
و ایاتو بیهوش میشه...
یهو قلب یویی درد میگیره...یویی قلبشو میگیره یه نوری از قلب یویی داره خارج میشه...یویی شناور میشه و میره روی هوا...چشمای یویی بدون مردمک میشن و کلا چشمش سفید میشه و یه نوری از چشماش خارج میشه...
یویی جیغ میزنه و یهو میوفته روی زمین و بیهوش میشه..
زخمای ایاتو و بچهای دیگه خود به خود با سرعت بالایی خوب میشن و دیگه هیچ ردی از زخماشون نمیمونه
ایاتو کم کم به هوش میاد و یویی رو میبینه..
ایاتو:یویی!!!
ایاتو لنگ لنگان میره سمت یویی و بلندش میکنه...
یویی یکم لای چشماش باز میشه و میگه:اینجا چخبره؟؟؟و از هوش میره
ایاتو:یویییییی!!!
بچها همه به هوش میان و میان دور یویی جمع میشن
یویی رو بلند میکنن و میبرن توی اتاق میزارنش رو تخت
رجی:اگه یویی نبود ما میمردیم...
ایاتو:چه ربطی داره؟؟
شو:چون یویی مارو شفا داده..
لایتو:یعنی...
رجی:درسته یویی توانایی شفا بخشی داره....
کاناتو:بلاخره به یه دردی خورد
((ادامه دارد))