Part:1 از ازدواج تا عشق

۶ نظر گزارش تخلف
Avin.  پارت ۳رمان اضافه شد
Avin. پارت ۳رمان اضافه شد

سلامممم اینم پارت اول رمان جدیدمون

بابای آلیس: دخترم بیا پایین کارت دارم
آلیس: چی شده ؟
بابای آلیس : بیا پایین بهت بگم
آلیس: باشه
بابای آلیس: خب من ی تصمیمی با دوستم (همون بابای فلیکس) خب تو مجردی و دوستم هم ی پسر داره اونم مجرده فلیکس ی شکرت تجارت جهانی داره منم ی شرکت دارم اگه باهاش ازدواج کنی خانواده هامون بزرگ میشن و اتحاد بزرگی میشه

آلیس با گریه: بابا ی دفعه هم شده منو فکر کنی؟‌من چی دوس دارم یا ندارم من نمیخوام ازدواج کنم
بابای آلیس : دختره ی هرزه حرفی نمیگم اینطوری شدی هر طور شده تو باید باهاش ازدواج کنی وگرنه شغلتو ازت میگیرم
آلیس : باشه خواستگاری کی هست؟
بابای آلیس: امشب ساعت ۹
نظر نویسنده: حتی من ی خواستگار ندارم تو حتی پسر خوشتیپی و پولدار گیر آوردی احمق( راستش من دوس ندارم ازدواج کنم مجردی بهتره)

بابای فلیکس: تو باید با دختره دوستم ازدواج کنی
فلیکس باشه( فیلکس تو فکرش: من اونو از زمان دبیرستان دوس دارم نمیزارم این فرصت از دستم بره)

فلش بک : خواستگارا اومدن و حلقه هارو انداختن
مامان فلیکس: هر چه زودتر نوه پسر به دنیا بیارین
نظر نویسنده:( هوششش ارام باش هنوز ازدواج هم نکردن فعلا نامزدن میخوای تو با شوهرت به دنیا بیار)
فلیکس: مامان میخوای تو به بابا امشب رفتین دس به کار شین من امشب تو خونه ی دوستم میمونم
مامان فلیکس : هرزه بی شرف
بابای فلیکس : پسرم درست میگه خیلی دلم واست تنگ شده
آلیس: جا به جای باریکی میکشه بابا بیا ما بریم
فلش بک : بعد این رمانتیک بازی چندش همه رفتن خونشون

نظرات (۶)

Loading...

توضیحات

Part:1 از ازدواج تا عشق

۶ لایک
۶ نظر

سلامممم اینم پارت اول رمان جدیدمون

بابای آلیس: دخترم بیا پایین کارت دارم
آلیس: چی شده ؟
بابای آلیس : بیا پایین بهت بگم
آلیس: باشه
بابای آلیس: خب من ی تصمیمی با دوستم (همون بابای فلیکس) خب تو مجردی و دوستم هم ی پسر داره اونم مجرده فلیکس ی شکرت تجارت جهانی داره منم ی شرکت دارم اگه باهاش ازدواج کنی خانواده هامون بزرگ میشن و اتحاد بزرگی میشه

آلیس با گریه: بابا ی دفعه هم شده منو فکر کنی؟‌من چی دوس دارم یا ندارم من نمیخوام ازدواج کنم
بابای آلیس : دختره ی هرزه حرفی نمیگم اینطوری شدی هر طور شده تو باید باهاش ازدواج کنی وگرنه شغلتو ازت میگیرم
آلیس : باشه خواستگاری کی هست؟
بابای آلیس: امشب ساعت ۹
نظر نویسنده: حتی من ی خواستگار ندارم تو حتی پسر خوشتیپی و پولدار گیر آوردی احمق( راستش من دوس ندارم ازدواج کنم مجردی بهتره)

بابای فلیکس: تو باید با دختره دوستم ازدواج کنی
فلیکس باشه( فیلکس تو فکرش: من اونو از زمان دبیرستان دوس دارم نمیزارم این فرصت از دستم بره)

فلش بک : خواستگارا اومدن و حلقه هارو انداختن
مامان فلیکس: هر چه زودتر نوه پسر به دنیا بیارین
نظر نویسنده:( هوششش ارام باش هنوز ازدواج هم نکردن فعلا نامزدن میخوای تو با شوهرت به دنیا بیار)
فلیکس: مامان میخوای تو به بابا امشب رفتین دس به کار شین من امشب تو خونه ی دوستم میمونم
مامان فلیکس : هرزه بی شرف
بابای فلیکس : پسرم درست میگه خیلی دلم واست تنگ شده
آلیس: جا به جای باریکی میکشه بابا بیا ما بریم
فلش بک : بعد این رمانتیک بازی چندش همه رفتن خونشون