شماره ۲۱۵ ، فرگوسن هال

۱۵ نظر گزارش تخلف
zoha [خودمم باورم نمیشه ولی بالاخره باز شد]
zoha [خودمم باورم نمیشه ولی بالاخره باز شد]

هیت امنا مهربان و عزیز که یتیمان رو به دانشکده میفرستین ، من رسیدم اینجا !
دیروز با یک قطار چهارساعته رسیدن اینجا.
با قطار سفر کردن خیلی حال میده ، نه؟ من که تاحالا سوار قطار نشده بودم.
دانشکده بزرگترین و شگفت انگیز ترین جاست . هرگاه از اتاقم میزنم بیرون راه رو گم میکنم ، بعد ها دستم اومد چی به چیه و از گیجی دراومدم . توصیفی از اینجا براتون میفرستم
درمورد درس هایم هم براتون مینویسم
کلاس ها دوشنبه صبح شروع میشن و الان شنبه شبه ، اما علی الحساب نامه ای باب اشنایی بنویسم.
نامه نوشتن به کسی که نمیشناسی عجیبه ‌. برای من کلا نامه نوشتن عجیبه چرا که تو کل عمرم بیشتر از سه بار نامه ننوشتم . پس اگه نامه ها درست و حسابی نیستند من رو ببخشید
دیروز صبح قبل حرکت یک صحبت جدی بین من و خانم لی پوت صورت گرفت
ایشون بهم گوشزد کردند که باقی عمرم و منشم باید چشکلی باشه
خصوصا نسبت به چنین فردی که همچین لطفی رو در حقم کرده
تابستون امسال خیلی به شما فکر کردم
اینکه بعد این همه یکی از من خوشش اومده، مثل اینکه خانواده ایی داشته باشم!
انگار الان به کسی تعلق دارم
در مورد شما فقط و فقط سه چیز رو مطمئن هستم (قد بلندی دارید ) ، ( پول دارید ) و (از دختر ها متنفرین )
فکر کنم بهتر باشه شما رو اینطور خطاب کنم
اقای عزیز متنفر از دختران که یکجور توهین به خودمه
یا اقای عزیز پولدار که این هم توهین به شماست
انگار که مهم ترین بخش شما پول دار بودن شماست
تازه ثروتمند بودن یه ویژگی ظاهریه ، شاید شما تموم عمرتون رو پولدار نباشید
خیلی از ادم های باهوش ساکن در وال استریت به خاک سیاه نشستند ، اما حداقل شما تمام عمرتون و یه ادم قد بلند خواهید بود ، پس شما رو اینطور خطاب میکنم:
بابا لنگ دراز عزیز
(بابا لنگ دراز ، با کاهش )

نظرات (۱۵)

Loading...

توضیحات

شماره ۲۱۵ ، فرگوسن هال

۱۸ لایک
۱۵ نظر

هیت امنا مهربان و عزیز که یتیمان رو به دانشکده میفرستین ، من رسیدم اینجا !
دیروز با یک قطار چهارساعته رسیدن اینجا.
با قطار سفر کردن خیلی حال میده ، نه؟ من که تاحالا سوار قطار نشده بودم.
دانشکده بزرگترین و شگفت انگیز ترین جاست . هرگاه از اتاقم میزنم بیرون راه رو گم میکنم ، بعد ها دستم اومد چی به چیه و از گیجی دراومدم . توصیفی از اینجا براتون میفرستم
درمورد درس هایم هم براتون مینویسم
کلاس ها دوشنبه صبح شروع میشن و الان شنبه شبه ، اما علی الحساب نامه ای باب اشنایی بنویسم.
نامه نوشتن به کسی که نمیشناسی عجیبه ‌. برای من کلا نامه نوشتن عجیبه چرا که تو کل عمرم بیشتر از سه بار نامه ننوشتم . پس اگه نامه ها درست و حسابی نیستند من رو ببخشید
دیروز صبح قبل حرکت یک صحبت جدی بین من و خانم لی پوت صورت گرفت
ایشون بهم گوشزد کردند که باقی عمرم و منشم باید چشکلی باشه
خصوصا نسبت به چنین فردی که همچین لطفی رو در حقم کرده
تابستون امسال خیلی به شما فکر کردم
اینکه بعد این همه یکی از من خوشش اومده، مثل اینکه خانواده ایی داشته باشم!
انگار الان به کسی تعلق دارم
در مورد شما فقط و فقط سه چیز رو مطمئن هستم (قد بلندی دارید ) ، ( پول دارید ) و (از دختر ها متنفرین )
فکر کنم بهتر باشه شما رو اینطور خطاب کنم
اقای عزیز متنفر از دختران که یکجور توهین به خودمه
یا اقای عزیز پولدار که این هم توهین به شماست
انگار که مهم ترین بخش شما پول دار بودن شماست
تازه ثروتمند بودن یه ویژگی ظاهریه ، شاید شما تموم عمرتون رو پولدار نباشید
خیلی از ادم های باهوش ساکن در وال استریت به خاک سیاه نشستند ، اما حداقل شما تمام عمرتون و یه ادم قد بلند خواهید بود ، پس شما رو اینطور خطاب میکنم:
بابا لنگ دراز عزیز
(بابا لنگ دراز ، با کاهش )