نجابت من پارت 62(بازگشت اتنا)

۰ نظر
گزارش تخلف
دنیاسینگ گرور
دنیاسینگ گرور

10روز بعد اتنا برگشت به ایران درحالی که روی صندلی چرخدار نشسته بود وهیچی نمیتونست بگه .
دوس دارین بدونید چه عکس العملی بادیدنش نشون دادم باشه بهتون میگم .
وقتی اتنا وارد خونه شد .مات بودم با یه پرستار اومده بود .تصادف وحشتناکی کرده بود .این دختر زندگی من و کارن رو به باد داده بود بهترین سال های عمرمو ازم گرفته بود وحالا رو بروم وایساده بود .سریع دویدم سمتش و یه کشیده خوابوندم زیر گوشش .مادرش عصبانی شدو خواست جلوم رو بگیره .با عصبانیت اومد سمتم و گفت :چی کارش داری دخترمو .شوهرشو ازش گرفتی بسش نبود .این عذاب رو سرش نازل کردی بسش نیست حالا به چه جرئتی روش دست بلند میکنی .
متعاقبا منم عصبانی گفتم :میخوای بدونی با چه جرئتی پس همین جا بشین من برگردم
سریع رفتم توی اتاقم و نامه رو اوردم همون نامه ای که اتنا توی زندان به من داده بود .نامه رو باز کردم . وشروع کردم به خوندن .قبل خوندن گفتم:شما ریحانه با قری یادتونه .همون دختری که 10 سال پیش اعدام شد.اون اعدام نشد .تبرعه شد .چون که ثابت شد که هامین خودکشی کرده .حالا 10 سال گذشته و اون دختر جلوتون وایساده .اون دختر منم .ریحانه با قری منم .میخواین بدونید کی باعث شد من برم زندان .دستام رو سمت اتنا میگیرم و میگم این دختر باعث شد .
بعد نامه رو باز میکنم ومیگم این نامه .نامه ایه که اتنا دوستم توی زندان برام نوشت دوست داریم بشنوید پس بشنوید
سلام ریحان عزیزم
موقعی که داری این نامه رو میخونی منو عشقم تو ی فرودگاهیم .شایدم تو دفتر خونه باشیم و شایدم توی هواپیما .میدونی عشقم کیه ؟تو خوب میشناسیش .اره حدست درسته کارن .میدونی من وکارن باهم داریم ازدواج میکنیم .میدونی چرا هامین بهت تجاوز کرد. بخاطر من .از ادم باهوشی مثله تو بعیده که چه جوری شک نکرده که هامینی که عاشقه منه چه جوری میتونی با یه دختر دیگه باشه .راسته شو بخوای این نقشرو من و پدرت باهم کشیدیم .اونم میخواست ازشرت راحت شه .راستشو بخوای اونا اصن خوانوادت نیستند .اگه زنده بیرون اومدی خانوادت رو سعی کن پیدا کنی.به هامین گفته بودم که اگه میخواد باهاش ازدواج کنم باید تورو بی ابرو کنه .میدونی خیلی برای هامین سخت بود که غیر من به دختره دیگه ای نزدیک بشه .اماچه میشد کرد اون باید اینکار رو میکرد .بعدشم همه چی رو طوری نشون دادم که انگارتو به کارن خیانت کردی .
خدحافط ریحانه امیدوارم دیگه هیچ وقت با هم روبرونشیم .

نظرات

نماد کانال
نظری برای نمایش وجود ندارد.

توضیحات

نجابت من پارت 62(بازگشت اتنا)

۲ لایک
۰ نظر

10روز بعد اتنا برگشت به ایران درحالی که روی صندلی چرخدار نشسته بود وهیچی نمیتونست بگه .
دوس دارین بدونید چه عکس العملی بادیدنش نشون دادم باشه بهتون میگم .
وقتی اتنا وارد خونه شد .مات بودم با یه پرستار اومده بود .تصادف وحشتناکی کرده بود .این دختر زندگی من و کارن رو به باد داده بود بهترین سال های عمرمو ازم گرفته بود وحالا رو بروم وایساده بود .سریع دویدم سمتش و یه کشیده خوابوندم زیر گوشش .مادرش عصبانی شدو خواست جلوم رو بگیره .با عصبانیت اومد سمتم و گفت :چی کارش داری دخترمو .شوهرشو ازش گرفتی بسش نبود .این عذاب رو سرش نازل کردی بسش نیست حالا به چه جرئتی روش دست بلند میکنی .
متعاقبا منم عصبانی گفتم :میخوای بدونی با چه جرئتی پس همین جا بشین من برگردم
سریع رفتم توی اتاقم و نامه رو اوردم همون نامه ای که اتنا توی زندان به من داده بود .نامه رو باز کردم . وشروع کردم به خوندن .قبل خوندن گفتم:شما ریحانه با قری یادتونه .همون دختری که 10 سال پیش اعدام شد.اون اعدام نشد .تبرعه شد .چون که ثابت شد که هامین خودکشی کرده .حالا 10 سال گذشته و اون دختر جلوتون وایساده .اون دختر منم .ریحانه با قری منم .میخواین بدونید کی باعث شد من برم زندان .دستام رو سمت اتنا میگیرم و میگم این دختر باعث شد .
بعد نامه رو باز میکنم ومیگم این نامه .نامه ایه که اتنا دوستم توی زندان برام نوشت دوست داریم بشنوید پس بشنوید
سلام ریحان عزیزم
موقعی که داری این نامه رو میخونی منو عشقم تو ی فرودگاهیم .شایدم تو دفتر خونه باشیم و شایدم توی هواپیما .میدونی عشقم کیه ؟تو خوب میشناسیش .اره حدست درسته کارن .میدونی من وکارن باهم داریم ازدواج میکنیم .میدونی چرا هامین بهت تجاوز کرد. بخاطر من .از ادم باهوشی مثله تو بعیده که چه جوری شک نکرده که هامینی که عاشقه منه چه جوری میتونی با یه دختر دیگه باشه .راسته شو بخوای این نقشرو من و پدرت باهم کشیدیم .اونم میخواست ازشرت راحت شه .راستشو بخوای اونا اصن خوانوادت نیستند .اگه زنده بیرون اومدی خانوادت رو سعی کن پیدا کنی.به هامین گفته بودم که اگه میخواد باهاش ازدواج کنم باید تورو بی ابرو کنه .میدونی خیلی برای هامین سخت بود که غیر من به دختره دیگه ای نزدیک بشه .اماچه میشد کرد اون باید اینکار رو میکرد .بعدشم همه چی رو طوری نشون دادم که انگارتو به کارن خیانت کردی .
خدحافط ریحانه امیدوارم دیگه هیچ وقت با هم روبرونشیم .