چرا اسمم بلومونه؟!:)(داستان من) کپشنننن
سلامم
امیدوارم حال همتون خوب باشه :)))
همونطور که میدونید اسمم بلومونه و خب شاید یکم عجیب باشه ! برای همین تصمیم گرفتم که بگم چرا این اسمو انتخاب کردم و همینطور میخوام داستانمو تعریف کنم ...
خب اول از همه میگم که من از اول اینجا نبودم :)
من توی یه سایت به نام تستچی بودم :))
اولایی که اونجا بودم یادمه ۲ یا ۳ تا ریدر داشتم :))
ولی با وجود همونا هم احساس خوبی داشتم :))
نصف بیشتر داستانای اونجا رو میخوندم :))
و تقریبا با همه ی نویسنده هاش اشنایی داشتم :))
اونجا تعداد کاربرا مثل اینجا زیاد نبود و یه عالمه قانون مسخره داشت که نباید خشن بنویسیم اسمات ممنوعه و این چرت و پرتا ... ولی بازم اونجا ادامه میدادیم چون ریدرامون اونجا بودن و ما دوسشون داشتیم :)) و خب یروز یادمه که یکی از نویسنده های خیلیییی خفن و خوب تستچی منو فالو کرد و زیر داستانم کامنت گذاشت :)) اون بلوسان بود :)) و اینکه لقبش این بود که معنیش میشد خورشید آبی :))) خب خلاصه منم که اینو دیدم و فهمیدم که بلوسان از داستانم خوشش اومده خیلی خوشحال شدم :)) و بعد از اون جواب کامنت بلوسانو دادم :)) و خب کم کم باهم دوست شدیم :)) البته من اونو مثل خواهرم میدونستم :)) انگار که اون همه چیزم بود :))
و خب واقعا هم اون خیلیی خیلیی برام ارزش داشت :) بلوسان ادم باحالی بود :)) یادمه یه موقع یه نفر داستانشو کپی میکرد چون داستاناش حقیقتا تک بود و دیگه مثشون پیدا نمیشد و من و بقیه طرفدارای بلوسان رفتیم بی چاره کردیم طرفو قشنگ یادمه من طرفدارای خودمو هم گفتم که گذارشش کنن ولی وقتی بلوسان اومد خیلی ریلکس گفت که کاریش نداشته باشین حتما خیلی تو کفمه فن پیجم شده و ما اونموقع انگار اب سرد ریختن رومون و من واقعا تاحالا ادم به این باحالی ندیده بودم :)
بگذریم... خلاصه وقتایی که همه پشتمو خالی میکردن بلوسان هیچوقت اینکارو نمیکرد :))
و منم اون موقع بود که اسممو گذاشتم بلومون !
که معنیش میشه ماه ابی :)) این اسمو گذاشتم چون میدونستم که هیچوقت نمیتونم بهتر از بلوسان باشم و از این بابت خیلیی خوشحال بودم که هیچوقت مثل اون نمیشم و نورم رو از اون میگیرم در واقع بلوسان باعث شد که من معروف بشم یادمه که حدود ۳۵۰ تا ریدر داشتم و
نظرات (۴)