در حال بارگذاری ویدیو ...

پارت یازدهم-رمان دعا-فصل اول

۱ نظر گزارش تخلف
BAD GUIRL
BAD GUIRL

دقیقا 10 مین بعد جلوی در خونه فاطمه اینا بودم.که یه میس براش انداختم که بیاد پایین.تا در باز شد و اومد بیرون متوجه شدم که لباسامون عین هم هستش.شلوار دمپای مشکی با یه کت تا روی زانو مشکی با طرحای ریز سفید و زیرسارافونی و شال وکیف و کفش سفید.تا فاطمه سوار شد همزمان گفتیم:جونم تلپاتی!!!!بعدم هرهر خندیدیم.خلاصه تا برسیم به رستوران این بشر مخ منو خورد از بس که از ماشین و گواهینامه و اینا حرفید.بالاخره رسیدیم به پیتزا سیب.بهترین شعبش.با فاطمه پیاده شدیم ورفتیم داخل رستوران.اینجا پاتوق منو خرزره بود(یادتونه که خرزره همون پارمیسه تو کلاس زبان!).فاطمه با دیدن رستوران سوتی زد و گفت:
--:چه جای شیکی!
-:بله بله!خیلی شیکه!مگه میشه من خواهرمو بیارم جای بد؟
فاطمه سریع یه بوسه روی گونم نشوند به سمت میز کنار پنجره رفت.منم به تبعیت از اون به همون سمت رفتم.

نظرات (۱)

Loading...

توضیحات

پارت یازدهم-رمان دعا-فصل اول

۶ لایک
۱ نظر

دقیقا 10 مین بعد جلوی در خونه فاطمه اینا بودم.که یه میس براش انداختم که بیاد پایین.تا در باز شد و اومد بیرون متوجه شدم که لباسامون عین هم هستش.شلوار دمپای مشکی با یه کت تا روی زانو مشکی با طرحای ریز سفید و زیرسارافونی و شال وکیف و کفش سفید.تا فاطمه سوار شد همزمان گفتیم:جونم تلپاتی!!!!بعدم هرهر خندیدیم.خلاصه تا برسیم به رستوران این بشر مخ منو خورد از بس که از ماشین و گواهینامه و اینا حرفید.بالاخره رسیدیم به پیتزا سیب.بهترین شعبش.با فاطمه پیاده شدیم ورفتیم داخل رستوران.اینجا پاتوق منو خرزره بود(یادتونه که خرزره همون پارمیسه تو کلاس زبان!).فاطمه با دیدن رستوران سوتی زد و گفت:
--:چه جای شیکی!
-:بله بله!خیلی شیکه!مگه میشه من خواهرمو بیارم جای بد؟
فاطمه سریع یه بوسه روی گونم نشوند به سمت میز کنار پنجره رفت.منم به تبعیت از اون به همون سمت رفتم.