یه لقب به لقبام اضافه شد...@-@+ چند تا چرت و پرت که تو هفته برام اتفاق افتاد
تو مدرسه آرمیتا(همونی که با حسین شیپش میکردیم میشد آرمیحسین) بهم میگه سلطان انیمه
از طرفی هم دلشم میخواد تو نما عضو بشه.......اونوقت من و فاطمه با هم سبک سینگینی کردیم دیدیم آرمیتا یه روز هم نمیتونه اینجا زنده بمونه نابود میشه....و در تلاش هستیم که بهش بفهمونیم که نیتونه بیاد اینجا #-#
*-*بیاین بحرفیم
نظرات (۲۱)