فێربونی زمانی فارسی / فێربونی زمانی عەرەبی
https://youtu.be/mJoqd1lkCVc لینک یوتیوب
مرد کور و چراغ
روزی مردی نابینا در شهر کوچکی زندگی می کرد. شبانه که از خانه بیرون می رفت همیشه چراغ روشنی در دست داشت.
در یک شب تاریک با چراغ روشنش در دست .می رفت. گروهی از مردان از آن مسیرعبور می کردند.
نابینا را دیدند و او را مسخره کردند. گفتند: ای مرد کور چرا چراغ روشن را حمل می کنی؟ شما کور هستید و چیزی نمی بینید؟
مرد نابینا با ادب گفت: «این چراغ برای من نیست، بلکه برای شما مردمی است که چشم دارید. ممکن است نبینید که یک نابینا می آید و او را هل می دهد. آنها احساس شرمندگی کردند و عذرخواهی کردند.
نکته اخلاقی داستان : قبل از صحبت دو بار فکر کنید.
نظرات