Hi

۲ نظر گزارش تخلف
بسته‌شد
بسته‌شد

سلام..من همون دخترم که رمان رو میزاره..من نه نویسنده ام نه چیز دیگه ای فقط دانشجو هستم و یکی از دوستای خانوادگی سمیه خانم.. که خیلی دوست داشتم قصه ارزو رو بنویسم و ازشون پرسیدم و نوشتم..فقط یه چیزایی باید بگم..من مجبوری سنها رو البته بعۻیا رو تݝییر دادم..اوووم راستی ارزو عمو فرزین یا زنعمو سحری نداره خودم گذاشتم همچنین اسم دایی ارششم امیر هست ولی به خاطر اینکه با اسم امیر پسرداییش قاطی نشه ارش گذاشتم..سنهای اجیش و داداششم۵-۱۱هست..حالا توی طول رمان بازم حرفی بود میگم..خوشحال میشم حمایت کنین:)

نظرات (۲)

Loading...

توضیحات

Hi

۴ لایک
۲ نظر

سلام..من همون دخترم که رمان رو میزاره..من نه نویسنده ام نه چیز دیگه ای فقط دانشجو هستم و یکی از دوستای خانوادگی سمیه خانم.. که خیلی دوست داشتم قصه ارزو رو بنویسم و ازشون پرسیدم و نوشتم..فقط یه چیزایی باید بگم..من مجبوری سنها رو البته بعۻیا رو تݝییر دادم..اوووم راستی ارزو عمو فرزین یا زنعمو سحری نداره خودم گذاشتم همچنین اسم دایی ارششم امیر هست ولی به خاطر اینکه با اسم امیر پسرداییش قاطی نشه ارش گذاشتم..سنهای اجیش و داداششم۵-۱۱هست..حالا توی طول رمان بازم حرفی بود میگم..خوشحال میشم حمایت کنین:)