اول ی مقدمه بچینم
آیلین بهترین رفیق منه و از من ۲۳ روز بزرگ تره
ما خیلی همرو اذیت می کنیم کلا
بریم سر اصل مطلب
من ی تفنگ خفن داشتم ژله پرت می کرد
من تیراشو گذاشتم توی فریزر یخ زد
آیلین اومد خونمون من این تیراشو از تو فریزر در آوردم رفتیم توی ایون شلیک کردیم
یکیش خورد توی شیشه اتاق خواب آپارتمان روبه رویی
من نمی‌دونم چرا زن و مرده اهمیت ندادن همین برامون سوال شد فضولیمون گل کرد من احمقم رفتم آی‌پدمون آوردم
زوم کردم تو اتاق خواب اینا حالا اینا مهم نبود چیزی که دیدم خیلی اصلا چیز بودش
روم نمیشه بگم ........ اینا داشتن خیلی منحرفانه رفتار می کردن منظورم که می فهمین آقا پولش خجالت کشیدم