در حال بارگذاری ویدیو ...

رمان گرگ سفید پارت 18 پلی شه

Vampire ( بسته شد)
Vampire ( بسته شد)

اونا راه افتادن تو یه شهر کوچک وایسادن و لباس خریدن و به سمت محل جنگ رفتن چندین روز تو راه بود وقتی رسیدن کلی سرباز از نژاد های مختلف دیدن وقتی وارد شدن یه دختر الف اومد جلو گرگینه فکر کرد از فرماده هست بخواطر همین محترمانه جلو رفت ولی دختره دیوید بغل نایت و گفت چرا انقدر دیر کردی عزیزم دهن گرگینه باز ماند گرگینه: جاااااننننننننن ؟ نایتتت توهممم؟ نایت دختره رو از خودش جدا کرد نایت : میشه انقدر بهم نچسبی دختره : چرااا انقدر سردیییΩ_Ω راستی خودم رو معرفی نکردم من میرا هستم جنگجو سوم وارث کمان سنگی که چشمش به لیانا افتاد و بهش خیره شد که نایت: دایانا یه لحظه بیا میرا وقتی دایانا رو دید دهنش کف کرد و یخه لیانا رو گرفت میرا : من کلا پنج ماه نایت رو ندیدم چجوری تو این پنج ماه زاییدی ؟ لیانا: ول کن من که نزاییدمش بعد یه نگاهی به نینا کرد وگفت نکنه تو زاییدیش نینا: متاسفم من کلا دوروز با این ها همسفر شدم گرگینه و نایت و میرا وارد چادر فرمانده هی شدن تو اونجا همه حضور داشتن مثل دراکولا _ ملکه خون اشام ها_ انا_ فرماده الف هاو.... اونا درباره ی استرتژیک حرف زدن و وقتی تمام شدن گرگینه رفت یکم قدم بزنه که همه به نایت گفتن لطفا وایسا ! نایت گفت چیشده ؟ فرمانده الف ها متاسفم ولی گرگینه باید بعد جنگ کشته شه نایت : چی داری میگی ؟ داراکولا : گوش کن ما از روش مهر ممنوعه استفاده کردیم وعنی قدرت رو توی یه گویی گرفتیم و درون سینه اون قرار دیدم که طبق قراردادی با انسان ها داریم هیچ کدوم حق استفاده از اون مهر رو نداشتیم بخاطر همین هم اونو به شکل گرگ داراوردیم حالا چاره ای نیست برای جلو گیری از جنگ بعدی باید اونو بکشیم البته بعد از اینکه قدرت شیطان رو مهر کنه اون قدرت یعنی قدرت گرگینه سرخ از بدنش به طور کالم خارج میشه و دیگه توانی براش نمیمونه نایت لب خودش رو گاز گرفت و گفت واقعا مجبوریم ؟ دراکولا : بله نایت: پس مشکلی نسیت

ممنون که میخونید

نظرات (۴۰)

Loading...

توضیحات

رمان گرگ سفید پارت 18 پلی شه

۱۷ لایک
۴۰ نظر

اونا راه افتادن تو یه شهر کوچک وایسادن و لباس خریدن و به سمت محل جنگ رفتن چندین روز تو راه بود وقتی رسیدن کلی سرباز از نژاد های مختلف دیدن وقتی وارد شدن یه دختر الف اومد جلو گرگینه فکر کرد از فرماده هست بخواطر همین محترمانه جلو رفت ولی دختره دیوید بغل نایت و گفت چرا انقدر دیر کردی عزیزم دهن گرگینه باز ماند گرگینه: جاااااننننننننن ؟ نایتتت توهممم؟ نایت دختره رو از خودش جدا کرد نایت : میشه انقدر بهم نچسبی دختره : چرااا انقدر سردیییΩ_Ω راستی خودم رو معرفی نکردم من میرا هستم جنگجو سوم وارث کمان سنگی که چشمش به لیانا افتاد و بهش خیره شد که نایت: دایانا یه لحظه بیا میرا وقتی دایانا رو دید دهنش کف کرد و یخه لیانا رو گرفت میرا : من کلا پنج ماه نایت رو ندیدم چجوری تو این پنج ماه زاییدی ؟ لیانا: ول کن من که نزاییدمش بعد یه نگاهی به نینا کرد وگفت نکنه تو زاییدیش نینا: متاسفم من کلا دوروز با این ها همسفر شدم گرگینه و نایت و میرا وارد چادر فرمانده هی شدن تو اونجا همه حضور داشتن مثل دراکولا _ ملکه خون اشام ها_ انا_ فرماده الف هاو.... اونا درباره ی استرتژیک حرف زدن و وقتی تمام شدن گرگینه رفت یکم قدم بزنه که همه به نایت گفتن لطفا وایسا ! نایت گفت چیشده ؟ فرمانده الف ها متاسفم ولی گرگینه باید بعد جنگ کشته شه نایت : چی داری میگی ؟ داراکولا : گوش کن ما از روش مهر ممنوعه استفاده کردیم وعنی قدرت رو توی یه گویی گرفتیم و درون سینه اون قرار دیدم که طبق قراردادی با انسان ها داریم هیچ کدوم حق استفاده از اون مهر رو نداشتیم بخاطر همین هم اونو به شکل گرگ داراوردیم حالا چاره ای نیست برای جلو گیری از جنگ بعدی باید اونو بکشیم البته بعد از اینکه قدرت شیطان رو مهر کنه اون قدرت یعنی قدرت گرگینه سرخ از بدنش به طور کالم خارج میشه و دیگه توانی براش نمیمونه نایت لب خودش رو گاز گرفت و گفت واقعا مجبوریم ؟ دراکولا : بله نایت: پس مشکلی نسیت

ممنون که میخونید