بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
سخنی از نویسنده:
جهان ما قرار است پیشرفت کند؟یا انسان آن را به طرف پیشرف میبرد؟و کدام پیشرفت؟به سوی بدی؟یا به سوی خوبی؟به سوی نابوی؟یا به سوی ابدیت؟حال مشخص است یا نه،آیا میشود فهمید یا نه؟نمیدانم،شاید... هرچقدر چراغ هارا روشن کنید و آسمان هارا نور بتابانید،نمیتوانید منکر تاریکی هایی شوید که در این جهان به وجود آوردن،مردم برای زنده ماندشان حقوق میگیرند،فرزند داشتن حقیر شدن است،و بارداری ناممکن،ازدواج پست و زنا قانونی میشود،مردم آزادند هر بیماری که میخواهند داشته باشند و برای آن بیمار سکه خرج میکنند،شهرهای فرعون دوباره پدید آمد و فرامین او شرط زندگی شد،حال همه دست به دست یکدیگر دادند تا فرزندی به دنیا نیاید و بگذارند جهان در این پوچی از بین برود،در سال 2044ماه11روز 10،همه در خوابند،و این خواب به سختی به دست می آمد،مردم به این فکر میکنند،فردا که نیستن،چه بر سر دنیا می آید،آنها افسوس میخورند؟یا خوش حال هستن؟هیچکدام،شاید احساسات چند سال پیش در اتاق های پزشکی جان باخته است و شرافت مشغول پخش ویتامین ها است،و وژدان به کالایی نایاب تبدیل شده است که قیمتش بسیار ارزان است،اما مشتری ندارد،زیرا با داشتنش،بین مردم دعوا راه می افتد،به خاطر همین غیر قانونی شده است.